هو

معارف

هو

معارف

هو

پربیننده ترین مطالب

  • ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۳۱ توکل

آخرین نظرات

۱۵ مطلب با موضوع «حکایت» ثبت شده است

استاد معظم حضرت آیت الله شوشتری (حفظه الله) در کتاب خرمن معرفت فرموده اند:

روزی در قم که در منزل مشغول مطالعه بودم، یک ساعت به ظهر مانده بود که زنگ در زده شد، وقتی در را باز کردم دیدم سه نفر هستند که هر سه بسیار لاغر و نورانی بودند. یکی معم بود و دو نفر دیگر فقط عبا بر دوش داشتند.

آقایی که معمم بود فرمود: چند دقیقه ای با شما کار داریم، اجازه می فرمایی؟

من هم با شوق و اشتیاق آنها را به داخل راهنمایی کردم. چند دقیقه ای نشسته بودند که فرمودند: اگر مزاحم نیستیم ناهار را هم خدمت تان باشیم؟

گفتم: بسیار لطف می کنید.........

علی بزّازی
۱۸ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۵۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر
از مرحوم آیة الله آقای حاج سیّد احمد خوانساری نقل شده است که:
در سال­های دورتر بیماری وبا به ایران و خوانسار آمده بود. بدین دلیل در شهرستان خوانسار و در اکثر خانه ­ها یک نفر یا بیش­تر از دنیا رفتند؛ مگر خانه­ هایی که در هر روز این آیات مبارکات را بعد از نماز صبح می­خواندند که به آن­ها هیچ صدمه­ ای وارد نشد!
وَجَدْتُ بِخَطِّ اَلشَّیْخِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْجُبَاعِیِّ رَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ وَجَدْتُ بِخَطِّ اَلشَّهِیدِ قَدَّسَ اَللَّهُ رُوحَهُ رُوِیَ عَنْ مَوْلاَنَا أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ: مَنْ قَرَأَ هَذِهِ اَلْآیَاتِ اَلسِّتَّ فِی کُلِّ غَدَاةٍ کَفَاهُ اَللَّهُ تَعَالَى مِنْ کُلِّ سُوءٍ وَ لَوْ أَلْقَى نَفْسَهُ إِلَى اَلتَّهْلُکَةِ وَ هِیَ:
قُل لَّن یُصِیبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ...........
علی بزّازی
۱۲ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۳۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر
یادی از علامه مصطفوی به بیان استاد سید هادی خسرو شاهی :
به‌ مجلس‌ ترحیم‌ ایشان‌(علامه مصطفوی) که‌ در مسجد «الغدیر» بود، رفتم. دوستان‌ خوب‌ قدیمی‌ همه‌ حضور داشتند و سیدنا الجلیل‌ آقای‌ فاطمی‌نیا به‌ «منبر» رفت‌ و طبق‌ معمول، از عرفان‌ و اخلاق‌ و حق‌ و معنویت‌ سخن‌راند و درضمن‌ اشاره‌ به‌ شخصیتی‌ ناشناخته‌ نمود که‌ به‌ ظاهر در مدرسه‌ فیضیه‌ «کتاب‌ پهن» می‌کرد می فروخت و در واقع‌ یکی‌ از اوتا دو اولیاءالله‌ بود، اشاره‌ کرد که‌ توانست‌ «مجتهدی‌ عالم‌ و جوان‌ را از جر و بحث‌ حوزوی‌ به‌ عالم‌ عرفان‌ معنوی‌ سوق‌ دهد!» پس‌ از پایان‌ سخنرانی‌ آقای‌ فاطمی‌نیا ـ حفظ ‌الله‌ ـ به‌ ایشان‌ گفتم: «آیا می‌دانید که‌ آن‌ مجتهد پرشر و شور جوان‌ حوزه، اخوی‌ بنده‌ مرحوم‌ آیت‌الله‌ حاج‌ سید احمد خسروشاهی‌ بود؟» گفتند: «بلی، می‌دانستم، ولی‌ در این‌ مجلس‌ نخواستم‌ به‌ این‌ امر تصریح‌ کنم!» .............
علی بزّازی
۱۰ تیر ۹۳ ، ۲۱:۰۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
زمانی نویسنده مشهوری بوسیدن ضریح امامان علیهم السلام و این قبیل احترام نهادن‎ها را تشنیع می‎کرد. وقتی سخن او را به مرحوم علامه در حرم رضوی علیه السلام عرض کردند، ایشان فرمود:اگر منع مردم نبود، من از دم مسجد گوهرشاد تا ضریح، زمین را می‎بوسیدم.
و روزی در صحن حرم امام رضا علیه السلام شخصی به علامه [که اصلاً اذن نمی‎داد کسی دست ایشان را ببوسد] عرض کرد:;از راه دور آمده‎ام و می‎خواهم دست شما را ببوسم. علامه فرمود:زمین صحن را ببوس که از سر من هم بهتر است!
علی بزّازی
۰۸ تیر ۹۳ ، ۲۱:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
مرحوم آیت الله شیخ محمد تقی انصاری همدانی می فرمودند: در حرم امام هشتم حضرت رضا علیه السلام، مرحوم علامه طباطبایی را ملاقات کردم و این در حالی بود که تازه به فراق مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی رحمة الله علیه گرفتار شده بودیم. لذا در آن ایام و در همان ملاقات با عطش خاصی از مرحوم علامه خواستم که از الطافی که امام رضا علیه السلام به ایشان داشته اند، مطلبی را بیان فرمایند. مرحوم علامه امتناع کردند، پس از آن که ایشان را به حق امام (علیه السلام) قسم دادم، فرمودند:
دو تا از الطافی که حضرت داشته اند بیان می کنم؛ اول این که : مدتی است که نمیتوانم بخوابم چون می بینم تمام اشیاء اطراف مشغول به ذکر پروردگار هستند در نتیجه حیا می کنم بخوابم (یسبح لله ما فی السموات و ما فی الارض)
کم ز خروسی مباش             مشت پری بیش نیست
از دل شـب تـا سـحر             خـدا خـدا می کـند
دوم این که: وقتی نماز می خوانم یک «سید محمد حسین» دیگری در عالم بالا نظاره گر به نمازم در پایین است. </
علی بزّازی
۰۶ تیر ۹۳ ، ۲۰:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
واقعه ای به نقل از یکی از شاگردان فلسفی مرحوم علامه طباطبایی :من از جوانی علاقه فوق العاده ای به طبیعت داشتم، مرحوم علامه نیز همین طور. ما در بسیاری از مواقع از طبیعت به عنوان مظهر ظهور الهی و درک عرفانی سخن می گفتیم. یک بار با هم به بیرون از شهر دماوند رفته بودیم کنار رودخانه راه می رفتیم. علامه فرمودند که «آقای ...، طبیعت مثل عروس می ماند............
علی بزّازی
۰۲ تیر ۹۳ ، ۲۰:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
در سفری که امام خمینی(ره) و آیت الله سید احمد زنجانی برای زیارت به مشهد مقدس رفته بودند امام در صحن حرم امام رضا (ع) با سالک الی الله حاج حسنعلی نخودکی مواجه می‌شوند. امام امت (ره) که در آن زمان شاید در حدود سی الی چهل سال بیشتر نداشت وقت را غنیمت می شمارد و به ایشان می‌گوید با شما سخنی دارم.حاج حسنعلی نخودکی می‌گوید: من در حال انجام اعمال هستم، شما در بقعه حر عاملی (ره) بمانید من خودم پیش شما می‌آیم. بعد از مدتی حاج حسنعلی می‌آید و می‌گوید چه کار دارید؟ امام (ره) خطاب به ایشان رو به گنبد و بارگاه امام رضا (علیه‌السلام) کرد و گفت: تو را به این امام رضا، اگر (علم) کیمیاداری به ما هم بده..........
علی بزّازی
۲۳ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
نحوه آشنایی آیت الله شوشتری با مرحوم آیت الله العظمی بهجت:
اوائل ورودم به شهر مقدس قم خدمت مرحوم آیت الله العظمی بهجت مشرف شدم و عرض کردم من طلبه ای هستم اهل خراسان که در حوزه علمیه مشهد مقدس مشغول به تحصیل بودم و اکنون برای ادامه تحصیل به قم آمده ام و به استاد اخلاق نیازمندم.
آقا فرمودند اهل کجایی؟گفتم : قوچان. فرمودند: چگونه دل از آیت الله حاج شیخ ذبیح الله قوچانی کندی و قم آمدی. من که قبلاً به آن مرحوم علاقه زیادی داشتم بسیار متاسف شدم که چرا بیش از این قدرشان را ندانسته ام، انشاءالله در جای خود در معرفی ایشان سخن خواهم گفت ، سپس فرمودند : من ابتدا به شما کتاب هایی معرفی می کنم و پس از هر مراجعه کتاب بعدی را خواهم گفت..........
علی بزّازی
۲۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۰:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
بخشی از کتاب آیت الحق تألیف محمد حسن قاضی:

آقاى سید هاشم هندى (رضوى) نقل کرد که یکى از سادات محترم هند به نام سید على‌نقى هندى، از هند براى تحصیل علوم دینیّه به نجف اشرف مى‌آید و در آن‌وقت مقارن مى‌شود با فوت مرحوم آقا سید محمد کاظم یزدى، و سپس آقاى میرزا محمد تقى شیرازى، و مى‌بیند که رساله‌هاى بسیارى طبع شده است.............


علی بزّازی
۱۲ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بخشی از کتاب آیت الحق تألیف محمد حسن قاضی و محمد علی قاضی نیا :

یک بار، چنین اتفاق افتاد که آقاى سید هاشم حدّاد، با من در یک قایق، جهت عبور از رودخانه دجله، هم‌سفر شد، و قصد او دیدار از دوستى بود در آن سمت رودخانه پرموج، من هم به قصد محل کارم در قایق بودم. به او نگاهى انداختم، غرق در تفکّرات و ذکر خود بود، به او سلام کردم و او، بدون آنکه مرا بشناسد جواب سلام مرا داد، نزد خود گفتم: او را دریاب، و لو با زور، که ارتباط با او مشکل است........

علی بزّازی
۰۷ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
گلستان سعدی
درویشی را دیدم که سر بر آستان کعبه همی مالید و میگفت: یا غفور یا رحیم تو دانی که از ظلوم و جهول چه آید!
عذر تقصیر خدمت آوردم
که ندارم به طاعت استظهار
عاصیان از گناه توبه کنند
عارفان از عبادت استغفار
عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت. من بنده امید آورده ام نه طاعت، و بدریوزه آمده ام نه بتجارت. اصنع بی ما انت اهله
گر کشی ور جرم بخشی
روی و سر بر آستانم     
بنده را فرمان نباشد
هر چه فرمائی برآنم
بر در کعبه سائلی دیدم که همی گفت و میگرستی خوش
مینگویم که طاعتم بپذیر
قلم عفو بر گناهم کش

علی بزّازی
۰۷ اسفند ۹۲ ، ۰۲:۴۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
آیت الله علامه حسینی طهرانی نقل می کردند از آیت الله حاج شیخ محمّد جواد انصارى همدانى رضوان الله تعالى علیه که می فرمودند: بسیارى از بزرگان سابق که از کلمات‌ آنان استفاده مى‌شود که سنّى مذهب بوده‌اند...........


علی بزّازی
۱۴ بهمن ۹۲ ، ۲۱:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
مرحوم آیت الله خوشوقت نقل می فرمودند: آیت الله سیّد علی قاضی از یکی از شاگردانشان بسیارتعریف می فرمودند و به او علاقه زیادی داشتند . هنگامیکه  دیگر شاگردان  ایشان  علت این  علاقه را جویاشده بودند آقای قاضی فرمودنده بودند: او وقتی به نزد من می آید  همه اش می آید  و هنگامیکه می رود همه اش می رود.(یعنی دل به غیر حق متعال نداده است ،حتی به استادش آیت الله قاضی!)

شیخ بهائی چه زیبا سروده است :

تا   کی  به  تمنای  وصال  تو   یگانه

اشکم شودازهرمژه چون سیل روانه

خواهد به سرآید،شب هجران تویانه؟

ای  تیر  غمت را  دل  عشاق ........



علی بزّازی
۳۰ دی ۹۲ ، ۲۲:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
سالهای آخر دبیرستان توفیق آشنایی با عبد صالح الهی حاج آقای الطافی نصیب اینجانب گردید. ایشان یکی از اولیای الهی بودند که در همدان سکونت داشتند .........
علی بزّازی
۲۹ دی ۹۲ ، ۱۷:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
همیشه مضطرب بودم میترسیدم پیر که شدم افسوس جوانی را بخورم , یک روز قبل از نماز مغرب به منزل مرحوم آیت الله خوشوقت رفتم , ایستاده بودند بروند وضو بگیرند .عرض کردم آقا میخواهم ازجوانیم پشیمان نشوم چه کارکنم؟ فرمودند:جوانی نکن!.

علی بزّازی
۲۱ دی ۹۲ ، ۰۱:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر