ذکر موحدانه
دوشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۵۰ ق.ظ
یکی از عبادات موحدین و عارفان و پیشتازان مکتب اهل بیت علیهم السلام «خلسه» است که البته در مسلکهای دیگر عرفانی نیز به همین اسم اعمالی وجود دارد اما آنچه در مکتب اسلام مطرح است با آنها تفاوتی بسیار و ماهوی دارد. آنچه در اسلام مطرح است توجه به معبود و فنای توحیدی است اما نوعا در مکاتیب دیگر صرفا نوعی مدیتیشن و تمرکز ذهنی و فکری است .
در خلسه توحیدی نحوه صحیح انجام دادن و کیفیت آن اصل میباشد، تا بهره وافی و کافی نصیب سالک بشود، سالک در هر کاری وارد میشود، اگر حتماً با شرایطش باشد نتیجه میگیرد و عدم موفقیت در جمع نبودن شرایط است که باعث میشود نتیجه کافی و وافی نگیرد و حالت خلسه نیز از این قائده مستثنی نیست فلذا اگر سالک به اتیان چهار مرتبه مراقبه عزم راسخ نداشته باشد نتیجه لازم را نمیگیرد .
سالک الی الله بعد از چند سال سلوک به امر استاد در شبانه روز چند وعده به این مجاهدت مشغول میگردد و خلسه همان عبادتی است که مقدمه ملکه شدن فکر اعظم و ذکر قلبی اکبر در روح انسان است که موجد جذبه و بیخودی برای سالک است، و بزرگان سلوک از جمله آقای قاضی هم دارای خلسه های طولانی بودند و مرحوم آیت الله سید عبدالکریم کشمیری و شاگردان ایشان هم به این مسأله تأکید داشتند. و یکی از نتایج قابل توجه در خلسه موحدانه این است که، خواب ها و مکاشفات اکثراً رحمانی، صحیح و به صواب است، چون صفحه نفس از غبار و زنگار گذشته تقریباً زدوده شده است.
به عنوان مثال علامه طباطبایی نقل میفرمودند:
در ایّامى که در نجف اشرف نزد استاد خود مرحوم قاضى رضوان الله علیه کسب فیض مى نمودیم روزى در حال خلسه به خدمت حضرت علىّ بن جعفر رضوان الله علیه رسیدم؛ بدینطور که گویا بمن نزدیک مى شد، تا به حدى که من هواى ملاصق بدن او را ادراک کردم و صداى نفس او را مى شنیدم.
آن حضرت بمن فرمود: قضیّه وحدت جزء اصول مسلّمه و اوّلیّه ما اهل بیت است.
تبیین خلسه توحیدی یا فکر در عدم :
نظر مرحوم ملا حسینقلی همدانی در حد تکمیل فکر برای سالک اینگونه بوده است که:
........حد تکمیل فکر عالم مثال که بعد از آن وقت محو صورت است آن است که یا باید خود به خود ملتف شده عیانا حقیقت مطلب را ببینید،یا آنقدر فکر بکند که از علمیت گذشته عیان بشود،آن وقت محو موهومات کرده در عدم فکر بکند یعنی باید فکر را تغییر داد و همه صورتها و موهومات را محو کرد و فکر در عدم کرد.تا اینکه از طرف حقیقت خودش تجلی بکند.و اگر انسان این را ملکه نماید لابد تجلی سلطان معرفت خواهد شد.یعنی تجلی حقیقت خود را به نورانیت و بی صورت و حد با کمال بهاء فائز آید،و اگر در حال جذبه ببیند بهتر است،بعد از آنکه راه ترقیات عوالم عالیه را پیدا کرد هر قدر سیر بکند اثرش را حاضر خواهد یافت.
علامه طباطبایی در تکمیل این مطلب میفرمودند:
(و مراد از اینکه باید فکر را تغییر دهد و همه صورتها و موهومات را محو کرد و فکر در عدم کرد این است که همه اینها را مظاهر و مجالی حق داند و حق را در این مظاهر ببیند و برای آنها استقلال وجودی ننگرد که مراد عدم این است.چه ظهور بدون مظهر و جلوه بدون مجلی معنی ندارد و تحقق پیدا نمیکند،پس همه را حق بیند و عارف همان را در آخر میباید که در اول یافته بود.و عامه مردم در حال می یابند جز اینکه نحوه یافتن تفاوت دارد،ودر این حال به عالم نور و بیاض و عیان رسیده است.)
إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ سوره انعام
ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِن دُونِهِ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ سوره لقمان
توضیح:
در خلسه ضمیر «خودآگاه» انسان کنار رفته و ضمیر «ناخودآگاه» انسان هویدا و حرکات ارادی بدن متوقف میشود. شاید بتوان گفت: حالت خلسه در بعضی ها قبل از خواب و یا لحظاتی بعد از بیداری اتفاق میافتد. و نباید هیچ حرف و نقش و تصویر و رنگی در ذهن بیاید. به عبارتی حواس ظاهری غیر فعال شده، ولی روح کاملاً آگاه و بیدار بوده، نه خواب مطلق است نه بیداری مطلق، حالتی است که گاهی بین خواب و بیداری و سنه اتفاق میافتد. در خواب روح از جسم انصراف داشته و تحت اختیار انسان نیست، ولی در بیداری هم روح (فکر) و هم جسم فعال است و روح کاملاً به جسم تعلق دارد و بهتر است که جای خلسه، خلوت و از سر و صداهایی نظیر بچه، تلویزیون، تلفن، موبایل، و... به دور باشد.ودر خلسه، حتی الامکان شکم سیر نباشد و خیلی هم گرسنه نباشد.
بهترین وقت خلسه زمانی است که انسان خسته نبوده و آرامش داشته باشد، شاید بعضی ها آخر شب و بعضی ها بعد از نماز صبح (بین الطلوعین) و بعضی ها هنگام عصر به ایشان سازگار و وقت مناسبی باشد.و اگر خواب بر سالک غلبه داشته باشد، احتمال رفتن از خلسه به خواب وجود دارد. به خاطر «تمرکز حواسی» که بواسطه خلسه بوجود میآید، خود بخود افکار و خیالات خیلی کم شده و به مرور سالک میتواند حالت انصراف از اشتغالات و مظاهر دنیوی پیدا کند، کم کم فراموشی او نسبت به مسائل غیر ضروری زیاد گردیده و این حال خیلی خوبی است، و باعث میشود که ذهن همانند «فیلتر» که تسویه کننده از خطورات و اشتغالات و...بوده عمل نماید، تا صاحب خلسه به یک باور برسد و در اواخر خلسه که مدت آن بیشتر است، گاهی برگشت از آن با توجه به قالب شخص، نوعی سبکی به سالک دست میدهد.
و بایدآنچه استاد از تعداد دفعات و زمان خلسه میفرماید، رعایت گردد چون نظم و انضباط بسیار مفید و نفس به آن خو میگیرد.و بیان این نکته لازم است که هر چیزی که سبب اشتغال فکری گردد، میتواند ذهن را به خود مشغول کند وجلوی انصراف را بگیرد. برای همین است که سالک در بعضی اوقات خلسه نمیتواند از آن بیرون بیاید، چرا که انصراف برای او حاصل شده است در روزهای اولیه، ورود به حالت خلسه مشکل است و به سختی صورت میگیرد و حتی با صدای کوچکی حواس پرت میشود، شرایط برای تمرکز بسیار تأثیر دارد فراغت از کارهای جسمانی و فکری باید باشد تا واردات فکری کمتر شود بعضی از سالکین در آخر شب نمی توانند به خاطر خستگی روز و مشغله کاری از خلسه خوب استفاده کنند
آثار :
در خلسه سیر محقق می شود و مقدمه تجرد روح از بدن است.حالی شبیه جذبه دست میدهد و از نظر کمی و کیفی بستگی تام به درجه لطافت و کشش سالک دارد.
نوعی احساس بی وزنی به سالک دست داده و در فضای بی رنگ و تصویر قرار میگیرد.
گاهی بعد از خلسه حال بکاء دست میدهد.
الهامات به قلب وارد می شود.
مکاشفات رحمانی به دست می آید.
در ابتدای دهه اول و دوم، نفس صدا و تصویرهای یادداشت (ضبط شده) در خود را، به نوعی بروز میدهد که این به خاطر صاف و زلال شدن است اما چیز تازه ای نیست که از آن بهره برد.
ترک حیوانی مخصوصاً در دهه سوم و چهارم تأثیر بسزایی دارد.
دیدن انوار و تجلیات در این دوره دست میدهد و قاعده ای وجود ندارد، که حتماً نور سفید یا سیاه یا قرمز یا رنگین کمان باشد.
چون در حالت خلسه نوعی انرژی مصرف میگردد که در دهه اول خستگی بیشتر میباشد و در دهه سوم و چهارم، این مصرف انرژی فرق میکند چرا که نفس کم کم به مسائل کلی و جزئی خلسه عادت پیدا میکند.
از آنجایی که در بعضی سالکین حالت مکاشفه به وجود میآید، لذا به خاطر زلال بودن آن انگار بالمعاینه میبیند، و این از قدرت تصفیه نفس و پاک بودن صفحه آینه دل به دست میآید.«مکاشفه » فرد ادنی از مشاهدات سالک است و زمانش نیز کوتاه ولی «معاینه » فرد اکمل آن ومدت زمانش نیز طولانی است و در این حالت سالک در واقع خود مشاهد را می بیند.
چون آینه دل در این حالت شفاف میشود. لذا برای سالکین پی بردن به ضمایر، فهمیدن اذکار و اوراد دیگران، مشاهده حالت روحی بعضی از افراد و...... بدون زحمت حاصل میشود که به آن نباید توجه نمود.
ضریح و قبور امامان و امامزادگان عظام و اولیای خدا برای بعضی مکشوف و بارز میشود، یا به سیر میبیند یا با مکاشفه کلیات و جزئیات آن مشاهد مشرفه را مینگرد.
گاهی امام و اولیای الهی را میبیند که مطلبی را میفرمایند یا از آینده خبر میدهند یا لطفی خاص می کنند.
شنیدن صداهایی که احتمال دارد ابتدا از نفس، اما بعداً صدای موکلین، اولیاء، صدای اذان و قرآن، کلمات قصار و بیان حقایق و معانی باشد.
گاهی بعد از اتمام خلسه، یک شادی و شعف به بعضی از سالکین دست میدهد، دیدن انبیاء و چشمه ای نورانی و مردان منور و با هیبت که گاهی معلوم و گاهی نامعلوم، پدیدار میشوند و باید تناسب روحی را دید که در چه درجه ای است، که فعلاً در این ساعت و زمان به دیدار او آمده، او را میبیند و در صورت نامعلومی نمی شود حسابی برای آن باز کرد.احتمال هم دارد، در بعضی خلسه ها وقایع و حوادث و تجلیاتی واقع شود که سالک را هراس بگیرد و از شدت ترس از حالت خلسه بیرون بیاید،چشم های خود را باز کند؛ از آن طرف هم بعضی بوهای خوش و تجلیات آرامش بخش نصیب آنان گردد که از حالت خلسه بیرون نیایند.
حالت حضور بعضی ها در نمازها بیشتر میگردد، چرا که ادراک حاضر و شاهد و ناظر محقق میشود، وقتی مقدمات نماز خوب باشد، از دفع خطورات و آرامش فکری و تمرکز برخوردار میشود آنگاه خود نماز مطلوبانه واقع میشود.
بعید نیست که بعضی سالکین ظرفشان بزرگ باشد و بعد از خارج شدن از خلسه، به تنهایی و خلوت و عزلت تمایل پیدا کنند و این مطلوب است چرا که یافته ها گاهی به اندک ملاقاتی نامناسب و حرفهای نامربوط خدشه دار میشوند.
عده ای از سالکین در این ریاضت به این نکته یادآور شدند که بعد از اتمام زمان خلسه نوعی کوفتگی و خستگی در پشت سر، سردرد و یا کمر درد احساس می شود که البته توان و استعداد روحی و جسمی از نظر کمی و کیفی حالت خلسه در آن تأثیر دارد و این برای عده ای اتفاق افتاده است، که بعضی برعکس آرامش و رفتن به خواب و سبکی را احساس کرده اند، شاید در دسته ای روح با مرکوب تطابق نداشته باشد؛ یعنی هماهنگی ظرف و مظروف نباشد
و........
در خلسه توحیدی نحوه صحیح انجام دادن و کیفیت آن اصل میباشد، تا بهره وافی و کافی نصیب سالک بشود، سالک در هر کاری وارد میشود، اگر حتماً با شرایطش باشد نتیجه میگیرد و عدم موفقیت در جمع نبودن شرایط است که باعث میشود نتیجه کافی و وافی نگیرد و حالت خلسه نیز از این قائده مستثنی نیست فلذا اگر سالک به اتیان چهار مرتبه مراقبه عزم راسخ نداشته باشد نتیجه لازم را نمیگیرد .
سالک الی الله بعد از چند سال سلوک به امر استاد در شبانه روز چند وعده به این مجاهدت مشغول میگردد و خلسه همان عبادتی است که مقدمه ملکه شدن فکر اعظم و ذکر قلبی اکبر در روح انسان است که موجد جذبه و بیخودی برای سالک است، و بزرگان سلوک از جمله آقای قاضی هم دارای خلسه های طولانی بودند و مرحوم آیت الله سید عبدالکریم کشمیری و شاگردان ایشان هم به این مسأله تأکید داشتند. و یکی از نتایج قابل توجه در خلسه موحدانه این است که، خواب ها و مکاشفات اکثراً رحمانی، صحیح و به صواب است، چون صفحه نفس از غبار و زنگار گذشته تقریباً زدوده شده است.
به عنوان مثال علامه طباطبایی نقل میفرمودند:
در ایّامى که در نجف اشرف نزد استاد خود مرحوم قاضى رضوان الله علیه کسب فیض مى نمودیم روزى در حال خلسه به خدمت حضرت علىّ بن جعفر رضوان الله علیه رسیدم؛ بدینطور که گویا بمن نزدیک مى شد، تا به حدى که من هواى ملاصق بدن او را ادراک کردم و صداى نفس او را مى شنیدم.
آن حضرت بمن فرمود: قضیّه وحدت جزء اصول مسلّمه و اوّلیّه ما اهل بیت است.
تبیین خلسه توحیدی یا فکر در عدم :
نظر مرحوم ملا حسینقلی همدانی در حد تکمیل فکر برای سالک اینگونه بوده است که:
........حد تکمیل فکر عالم مثال که بعد از آن وقت محو صورت است آن است که یا باید خود به خود ملتف شده عیانا حقیقت مطلب را ببینید،یا آنقدر فکر بکند که از علمیت گذشته عیان بشود،آن وقت محو موهومات کرده در عدم فکر بکند یعنی باید فکر را تغییر داد و همه صورتها و موهومات را محو کرد و فکر در عدم کرد.تا اینکه از طرف حقیقت خودش تجلی بکند.و اگر انسان این را ملکه نماید لابد تجلی سلطان معرفت خواهد شد.یعنی تجلی حقیقت خود را به نورانیت و بی صورت و حد با کمال بهاء فائز آید،و اگر در حال جذبه ببیند بهتر است،بعد از آنکه راه ترقیات عوالم عالیه را پیدا کرد هر قدر سیر بکند اثرش را حاضر خواهد یافت.
علامه طباطبایی در تکمیل این مطلب میفرمودند:
(و مراد از اینکه باید فکر را تغییر دهد و همه صورتها و موهومات را محو کرد و فکر در عدم کرد این است که همه اینها را مظاهر و مجالی حق داند و حق را در این مظاهر ببیند و برای آنها استقلال وجودی ننگرد که مراد عدم این است.چه ظهور بدون مظهر و جلوه بدون مجلی معنی ندارد و تحقق پیدا نمیکند،پس همه را حق بیند و عارف همان را در آخر میباید که در اول یافته بود.و عامه مردم در حال می یابند جز اینکه نحوه یافتن تفاوت دارد،ودر این حال به عالم نور و بیاض و عیان رسیده است.)
إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ سوره انعام
ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِن دُونِهِ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ سوره لقمان
توضیح:
در خلسه ضمیر «خودآگاه» انسان کنار رفته و ضمیر «ناخودآگاه» انسان هویدا و حرکات ارادی بدن متوقف میشود. شاید بتوان گفت: حالت خلسه در بعضی ها قبل از خواب و یا لحظاتی بعد از بیداری اتفاق میافتد. و نباید هیچ حرف و نقش و تصویر و رنگی در ذهن بیاید. به عبارتی حواس ظاهری غیر فعال شده، ولی روح کاملاً آگاه و بیدار بوده، نه خواب مطلق است نه بیداری مطلق، حالتی است که گاهی بین خواب و بیداری و سنه اتفاق میافتد. در خواب روح از جسم انصراف داشته و تحت اختیار انسان نیست، ولی در بیداری هم روح (فکر) و هم جسم فعال است و روح کاملاً به جسم تعلق دارد و بهتر است که جای خلسه، خلوت و از سر و صداهایی نظیر بچه، تلویزیون، تلفن، موبایل، و... به دور باشد.ودر خلسه، حتی الامکان شکم سیر نباشد و خیلی هم گرسنه نباشد.
بهترین وقت خلسه زمانی است که انسان خسته نبوده و آرامش داشته باشد، شاید بعضی ها آخر شب و بعضی ها بعد از نماز صبح (بین الطلوعین) و بعضی ها هنگام عصر به ایشان سازگار و وقت مناسبی باشد.و اگر خواب بر سالک غلبه داشته باشد، احتمال رفتن از خلسه به خواب وجود دارد. به خاطر «تمرکز حواسی» که بواسطه خلسه بوجود میآید، خود بخود افکار و خیالات خیلی کم شده و به مرور سالک میتواند حالت انصراف از اشتغالات و مظاهر دنیوی پیدا کند، کم کم فراموشی او نسبت به مسائل غیر ضروری زیاد گردیده و این حال خیلی خوبی است، و باعث میشود که ذهن همانند «فیلتر» که تسویه کننده از خطورات و اشتغالات و...بوده عمل نماید، تا صاحب خلسه به یک باور برسد و در اواخر خلسه که مدت آن بیشتر است، گاهی برگشت از آن با توجه به قالب شخص، نوعی سبکی به سالک دست میدهد.
و بایدآنچه استاد از تعداد دفعات و زمان خلسه میفرماید، رعایت گردد چون نظم و انضباط بسیار مفید و نفس به آن خو میگیرد.و بیان این نکته لازم است که هر چیزی که سبب اشتغال فکری گردد، میتواند ذهن را به خود مشغول کند وجلوی انصراف را بگیرد. برای همین است که سالک در بعضی اوقات خلسه نمیتواند از آن بیرون بیاید، چرا که انصراف برای او حاصل شده است در روزهای اولیه، ورود به حالت خلسه مشکل است و به سختی صورت میگیرد و حتی با صدای کوچکی حواس پرت میشود، شرایط برای تمرکز بسیار تأثیر دارد فراغت از کارهای جسمانی و فکری باید باشد تا واردات فکری کمتر شود بعضی از سالکین در آخر شب نمی توانند به خاطر خستگی روز و مشغله کاری از خلسه خوب استفاده کنند
آثار :
در خلسه سیر محقق می شود و مقدمه تجرد روح از بدن است.حالی شبیه جذبه دست میدهد و از نظر کمی و کیفی بستگی تام به درجه لطافت و کشش سالک دارد.
نوعی احساس بی وزنی به سالک دست داده و در فضای بی رنگ و تصویر قرار میگیرد.
گاهی بعد از خلسه حال بکاء دست میدهد.
الهامات به قلب وارد می شود.
مکاشفات رحمانی به دست می آید.
در ابتدای دهه اول و دوم، نفس صدا و تصویرهای یادداشت (ضبط شده) در خود را، به نوعی بروز میدهد که این به خاطر صاف و زلال شدن است اما چیز تازه ای نیست که از آن بهره برد.
ترک حیوانی مخصوصاً در دهه سوم و چهارم تأثیر بسزایی دارد.
دیدن انوار و تجلیات در این دوره دست میدهد و قاعده ای وجود ندارد، که حتماً نور سفید یا سیاه یا قرمز یا رنگین کمان باشد.
چون در حالت خلسه نوعی انرژی مصرف میگردد که در دهه اول خستگی بیشتر میباشد و در دهه سوم و چهارم، این مصرف انرژی فرق میکند چرا که نفس کم کم به مسائل کلی و جزئی خلسه عادت پیدا میکند.
از آنجایی که در بعضی سالکین حالت مکاشفه به وجود میآید، لذا به خاطر زلال بودن آن انگار بالمعاینه میبیند، و این از قدرت تصفیه نفس و پاک بودن صفحه آینه دل به دست میآید.«مکاشفه » فرد ادنی از مشاهدات سالک است و زمانش نیز کوتاه ولی «معاینه » فرد اکمل آن ومدت زمانش نیز طولانی است و در این حالت سالک در واقع خود مشاهد را می بیند.
چون آینه دل در این حالت شفاف میشود. لذا برای سالکین پی بردن به ضمایر، فهمیدن اذکار و اوراد دیگران، مشاهده حالت روحی بعضی از افراد و...... بدون زحمت حاصل میشود که به آن نباید توجه نمود.
ضریح و قبور امامان و امامزادگان عظام و اولیای خدا برای بعضی مکشوف و بارز میشود، یا به سیر میبیند یا با مکاشفه کلیات و جزئیات آن مشاهد مشرفه را مینگرد.
گاهی امام و اولیای الهی را میبیند که مطلبی را میفرمایند یا از آینده خبر میدهند یا لطفی خاص می کنند.
شنیدن صداهایی که احتمال دارد ابتدا از نفس، اما بعداً صدای موکلین، اولیاء، صدای اذان و قرآن، کلمات قصار و بیان حقایق و معانی باشد.
گاهی بعد از اتمام خلسه، یک شادی و شعف به بعضی از سالکین دست میدهد، دیدن انبیاء و چشمه ای نورانی و مردان منور و با هیبت که گاهی معلوم و گاهی نامعلوم، پدیدار میشوند و باید تناسب روحی را دید که در چه درجه ای است، که فعلاً در این ساعت و زمان به دیدار او آمده، او را میبیند و در صورت نامعلومی نمی شود حسابی برای آن باز کرد.احتمال هم دارد، در بعضی خلسه ها وقایع و حوادث و تجلیاتی واقع شود که سالک را هراس بگیرد و از شدت ترس از حالت خلسه بیرون بیاید،چشم های خود را باز کند؛ از آن طرف هم بعضی بوهای خوش و تجلیات آرامش بخش نصیب آنان گردد که از حالت خلسه بیرون نیایند.
حالت حضور بعضی ها در نمازها بیشتر میگردد، چرا که ادراک حاضر و شاهد و ناظر محقق میشود، وقتی مقدمات نماز خوب باشد، از دفع خطورات و آرامش فکری و تمرکز برخوردار میشود آنگاه خود نماز مطلوبانه واقع میشود.
بعید نیست که بعضی سالکین ظرفشان بزرگ باشد و بعد از خارج شدن از خلسه، به تنهایی و خلوت و عزلت تمایل پیدا کنند و این مطلوب است چرا که یافته ها گاهی به اندک ملاقاتی نامناسب و حرفهای نامربوط خدشه دار میشوند.
عده ای از سالکین در این ریاضت به این نکته یادآور شدند که بعد از اتمام زمان خلسه نوعی کوفتگی و خستگی در پشت سر، سردرد و یا کمر درد احساس می شود که البته توان و استعداد روحی و جسمی از نظر کمی و کیفی حالت خلسه در آن تأثیر دارد و این برای عده ای اتفاق افتاده است، که بعضی برعکس آرامش و رفتن به خواب و سبکی را احساس کرده اند، شاید در دسته ای روح با مرکوب تطابق نداشته باشد؛ یعنی هماهنگی ظرف و مظروف نباشد
و........
سلام علیکم.
با این حجم از اطلاعات ، اهل معرفت بیشتر کسب
فیض میکنند...همیشه از این کارا بکنید
موفق باشید.