صراط سلوک
بسم الله الرحمن الرحیم
فدایت شوم....
در باب اعراض از جدّ و جهد رسمیات و عدم وصول به واقعیات که مرقوم شده و از این مفلس استعلام مقدمه موصله فرموده اید بی رسمیت بنده حقیقت آنچه که برای سیر این عوالم یاد گرفته و بعضی نتائجش را مفصلا در خدمت شریف ابتداء خود صحبت کرده ام و از کثرت شوق آنکه با رفقاء در همه عوالم همرنگ بشوم،اس و مخ آنچه از لوازم این سیر میدانستم بی مضایقه عرضه داشتم.حالا هم اجمال آن را به طریقه ای که یاد گرفته ام مجددا اظهار میدارم:
طریق مطلوب را برای راه معرفت نفس گفتند:چون نفس انسانی تا از عالم مثال خود نگذشته به عالم عقلی نخواهد رسید،و تا به عالم عقلی نرسیده حقیقت معرفت حاصل نبوده و به مطلوب نخواهد رسید،لذا به جهت اتمام این مقصود مرحوم مغفور جزاه الله عناخیر جزاء المعلمین (ملا حسینقلی همدانی) میفرمود که:
باید انسان یک مقدار زیاده بر معمول تقلیل غذا و استراحت بکند تا جنبهء حیوانیت کمتر،و روحانیت قوت بگیرد،ومیزان آن را هم چنین فرمود:که انسان اولا روز و شب زیاده از دو مرتبه غذا نخورد حتی تنقل ما بین الغذائین نکند.ثانیا هر وقت غذا میخورد باید مثلا یک ساعد بعد از گرسنگی بخورد،و آن قدر بخورد که تمام سیر نشود،این در کم غذا.
و اما کیفش باید غیر از آداب معروفه،گوشت زیاد نخورد،به این معنی که شب و روز هر دو نخورد،و در هر هفته دو سه دفعه هر دو را یعنی هم روز و هم شب را ترک کند،و یکی هم اگر بتواند لتکیف نخورد،و لا محاله آجیل خور نباشد و اگر احیانا وقتی نفسش زیاد مطالبهء آجیل کرد استخاره کند.و اگر بتواند روزه های سه روز هر ماه را ترک نکند.
و اما تقلیل خواب میفرمودند شبانه روز شش ساعت بخوابد.و البته در حفظ لسان و مجانبت اهل غفلت اهتمام زیاد نماید.اینها در تقلیل حیوانیت کفایت میکند.
و اما تقویت روحانیت:اولا دائما باید همّ و حزن قلبی به جهت عدم وصل به مطلوب داشته باشد.
ثانیا تا میتواند ذکر و فکر را ترک نکند که این دو جناح سیر آسمان معرفت است.در ذکر عمده سفارش اذکار صبح و شام اهم آنها که در اخبار وارد شده.و اهم تعقیبات صلوات و عمده تر ذکر وقت خواب که در اخبار مأثور است،لا سیما متطهرا در حال ذکر به خواب رود.
و شب خیزی میفرمودند زمستانها سه ساعت،تابستانها یک ساعت و نیم.و میفرمودند که من در سجده ذکر یونسیه یعنی در مداومت آن که شبانه روزی ترک نشود،هر چه زیادتر توانست کردن اثرش زیادتر،اقل اقل آن چهار صد مرتبه است خیلی اثرها دیده ام بنده خود هم تجربه کرده ام چند نفر هم مدعی تجربه اند.یکی هم قرآن که خوانده میشود به قصد هدیه حضرت ختمی مرتبت صلوات الله علیه و آله خوانده شود.
و اما فکر برای مبتدی میفرمودند:در مرگ فکر بکن تا آن وقتی که از حالش میفهمیدند که از مداومت این مراتب گیج شده فی الجمله استعدادی پیدا کرده آنوقت به عالم خیالش ملتفت میکردند یا آنکه خود ملتفت میشد چند روزی همه روز و شب فکر در این میکند که بفهمد که هر چه خیال میکند و مبیبیند خودش است و از خودش خارج نیست:اگر این را ملکه میکرد خودش را در عالم مثال میدید یعنی حقیقت عالم مثالش را میفهمید و این معنی را ملکه میکرد.آنوقت میفرمودند که باید فکر را تغییر داد و همه صورتها و موهومات را محو کرد و فکر در عدم کرد.و اگر انسان این را ملکه نماید لابد تجلی سلطان معرفت خواهد شد.یعنی تجلی حقیقت خود را به نورانیت و بیصورت و حد با کمال بهاء فائز آید،و اگر در حال جذبه ببیند بهتر است،بعد از آنکه راه ترقیات عوالم عالیه را پیدا کرد هر قدر سیر بکند اثرش را حاضر خواهد یافت.
و به جهت ترتیب این عوالم که باید انسان از این عوالم طبیعت اول ترقی به عالم مثال نماید،بعد به عالم ارواح و انوار حقیقیه،البته براهین علمیه را خودتان مستحضر هستید.
عجب است که تصریحی به این مراتب در سجده دعای شب نیمه شعبان که اوان وصول مراسله است شده است که میفرماید:سجد لک سوادی و خیالی و بیاضی.اصل معرفت آن وقت است که هر سه فانی بوشد و حقیقت سجده عبارت از فناء است که عند لافناء عن النفس بجمیع مراتبها یحصل البقاء بالله رزقنا الله و جمیع اخواننا بمحمد و آله الطاهرین.
باری بنده فی الجمله از عوالم دعاگوئی اخوان الحمد الله بی بهره نیستم و دعای وجود شریف و جمعی از اخوان را برای خود ورد شبانه قرار داده ام...
حد تکمیل فکر عالم مثال که بعد از آن وقت محو صورت است آن است که یا باید خود به خود ملتف شده عیانا حقیقت مطلب را ببینید،یا آنقدر فکر بکند که از علمیت گذشته عیان بشود،آن وقت محو موهومات کرده در عدم فکر بکند تا اینکه از طرف حقیقت خودش تجلی بکند.
قطعه ای از نامه مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی به مرحوم حاج محمد حسین کمپانی.
این بود تمام آن نسخه که بدون زیاده و نقصان آن را استنساخ کرده ایم.و چون برای تقدیم داشتن نسخه اصل به مرحوم استاد علامه طباطبائی به حضور شریفش مشرف شدم،عرض کردم حاجی آقا در ذیل این نامه نوشته است «قطعه ای از نامه مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی به مرحوم حاج محمد حسین کمپانی»بقیه نامه و اصل آن را چگونه باید تحصیل کرد؟
فرمودند که من اصل آن را دیده ام آنچه که دستور العمل بود همین قدر است که استنساخ کردید،باقی احوال پرسی و سلام و علیک بود.
سپس از مرحوم استاد علامه طباطبائی در بیان نامه مرحوم آمیرزا جواد آقا که فرمود:«آن وقت به عالم خیالش ملتفت میکردند»یعنی چه؟
فرمود:آقا انسان بدانچه علم پیدا میکند همه در صقع نفس او است،و همه عالم مثال علم او است.و هر چه که میبینی(یعنی ادراک میکنی)همه خودتی و از تو خارج نیست.
و مراد اینکه آقای ملکی فرمود:«باید فکر را تغییر دهد و همه صورتها و موهومات را محو کرد و فکر در عدم کرد»این است که همه اینها را مظاهر و مجالی حق داند و حق را در این مظاهر ببیند و برای آنها استقلال وجودی ننگرد که مراد عدم این است.چه ظهور بدون مظهر و جلوه بدون مجلی معنی ندارد و تحقق پیدا نمیکند،پس همه را حق بیند و عارف همان را در آخر میباید که در اول یافته بود.و عامه مردم در حال مییابند جز اینکه نحوه یافتن تفاوت دارد،ودر این حال به عالم نور و بیاض و عیان رسیده است.
این بود گفتار استاد علامه طباطبائی.و بدانکه مراد مرحوم آقای ملکی از«مرحوم مغفور جزاه اللّه عنا خیر جزاء المعلمین»جناب آخوند ملا حسینقلی همدانی است.
و آنکه فرمود:«در سجده دعای شب نیمهء شعبان میفرماید:سجد لک سوادی و خیالی و بیاضی»اشاره است به سجده رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله در شب نیمه شعبان که در سجده میفرمود:«سجد لک سوادی و خیالی و آمن بک فؤادی»که بجای بیاضی در نسخه یاد شده فوادی آمده است،تفصیل آن در مفاتیح الجنان مرحوم محدث قمی مذکور است و اصل آن در مصباح المتهجد شیخ الطائفه شیخ طوسی مسطور است(ص 585 چاپ سنگی)