هو

معارف

هو

معارف

هو

پربیننده ترین مطالب

  • ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۳۱ توکل

آخرین نظرات

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سعدی» ثبت شده است

سعدی شیرازی

به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی
به صد دفتر نشاید گفت حسب الحال مشتاقی
کتاب بالغ منی حبیبا معرضا عنی
ان افعل ما تری انی علی عهدی و میثاقی
نگویم نسبتی دارم به نزدیکان درگاهت
که خود را بر تو می‌بندم به سالوسی و زراقی
اخلایی و احبابی ذروا من حبه مابی
مریض العشق لا یبری و لا یشکو الی الراقی........

علی بزّازی
۰۵ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۱۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

سعدی

هر که سودای تو دارد چه غم از هر چه جهانش
نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش
آن پی مهر تو گیرد که نگیرد پی خویشش
وان سر وصل تو دارد که ندارد غم جانش
هر که از یار تحمل نکند یار مگویش
وان که در عشق ملامت نکشد مرد مخوانش
چون دل از دست به درشد مثل کره توسن
نتوان بازگرفتن به همه شهر عنانش
به جفایی و قفایی نرود عاشق صادق
مژه بر هم نزند گر بزنی تیر و سنانش..........

علی بزّازی
۲۳ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
سعدی شیرازی
برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را

بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را
هر ساعت از نو قبله ای با بت پرستی می رود
توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را
می با جوانان خوردنم باری تمنا می کند
تا کودکان در پی فتند این پیر دردآشام را
از مایه بیچارگی قطمیر مردم می شود
ماخولیای مهتری سگ می کند بلعام را........

علی بزّازی
۱۴ مهر ۹۳ ، ۰۰:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سعدی شیرازی

ای که انکار کنی عالم درویشان را
تو ندانی که چه سودا و سرست ایشان را
گنج آزادگی و کنج قناعت ملکیست
که به شمشیر میسر نشود سلطان را
طلب منصب فانی نکند صاحب عقل
عاقل آنست که اندیشه کند پایان را
جمع کردند و نهادند و به حسرت رفتند
وین چه دارد که به حسرت بگذارد آن را......

علی بزّازی
۱۷ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۵۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲ نظر

سعدی شیرازی

در محبت روحانی
چو عشقی که بنیاد آن بر هواست
چنین فتنه انگیز و فرمانرواست
عجب داری از سالکان طریق
که باشند در بحر معنی غریق؟
به سودای جانان ز جان مشتغل
به ذکر حبیب از جهان مشتغل
به یاد حق از خلق بگریخته
چنان مست ساقی که می ریخته
نشاید به دارو دوا کردشان
که کس مطلع نیست بر دردشان.....
علی بزّازی
۱۲ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۵۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

سعدی شیرازی

ما گدایان خیل سلطانیم
شهربند هوای جانانیم
بنده را نام خویشتن نبود
هر چه ما را لقب دهند آنیم
گر برانند و گر ببخشایند
ره به جای دگر نمی‌دانیم
چون دلارام می‌زند شمشیر
سر ببازیم و رخ نگردانیم..........

علی بزّازی
۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۴۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

سعدی شیرازی
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار
که نه وقتست که در خانه بخفتی بیکار
بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق
نه کم از بلبل مستی تو، بنال ای هشیار
آفرینش همه تنبیه خداوند دلست
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار...........

علی بزّازی
۲۲ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سعدی
دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند
سروران بر در سودای تو خاک قدمند
شهری اندر هوست سوخته در آتش عشق
خلقی اندر طلبت غرقه دریای غمند
خون صاحب نظران ریختی ای کعبه حسن
قتل اینان که روا داشت که صید حرمند
صنم اندر بلد کفر پرستند و صلیب
زلف و روی تو در اسلام صلیب و صنمند
گاه گاهی بگذر در صف دلسوختگان
تا ثناییت بگویند و دعایی بدمند.........

علی بزّازی
۰۱ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۲۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

سعدی شیرازی

هر که دلارام دید از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت
یاد تو می رفت و ما عاشق و بی دل بدیم
پرده برانداختی کار به اتمام رفت
ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت
سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت.....
علی بزّازی
۲۰ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بوستان سعدی
درمعنی فنای موجودات در معرض وجود باری
ره عقل جز پیچ بر پیچ نیست
بر عارفان جز خدا هیچ نیست
توان گفتن این با حقایق شناس
ولی خرده گیرند اهل قیاس
که پس آسمان و زمین چیستند؟
بنی آدم و دام و دد کیستند؟
پسندیده پرسیدی ای هوشمند
بگویم گر آید جوابت پسند
نه هامون و دریا و کوه و فلک
پری و آدمی زاد و دیو و ملک
همه هرچه هستند ازان کمترند
که با هستیش نام هستی برند
عظیم است پیش تو دریا به موج
بلندست خورشید تابان به اوج
ولی اهل صورت کجا پی برند
که ارباب معنی به ملکی درند
که گر آفتاب است یک ذره نیست
وگر هفت دریاست یک قطره نیست
چو سلطان عزت علم بر کشد
جهان سر به جیب عدم درکشد
علی بزّازی
۱۷ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
گلستان سعدی
یکی بر سر راهی مست خفته بود و زمام اختیار از دست رفته. عابدی بر وی گذر کرد و در حالت مستقبح او نظر کرد.جوان سر برآورد و گفت:اذا مروا باللغو مروا کراما
اذا رأیت اثیما کن ساترا و حلیما            یا من تقبح امری لم لاتمر کریما
متاب ای   پارسا روی از گنهکار              ببخشایندگی در  وی  نظر  کن
اگر  من ناجوانمردم  به  کردار               تو بر من چون جوانمردان گذر کن
علی بزّازی
۲۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۰:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر




علی بزّازی
۱۴ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

گلستان سعدی

خلاف راه صوابست و عکس رای اولوالالباب، دارو بگمان خوردن و راه نادیده بی کاروان رفتن امام مرشد محمد غزالی را رحمة الله علیه پرسیدند: چگونه رسیدی بدین منزلت در علوم؟ گفت: بدانکه هر چه ندانستم از پرسیدن آن ننگ نداشتم...............

علی بزّازی
۰۵ فروردين ۹۳ ، ۲۰:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
گلستان سعدی
خرقه پوشی در کاروان حجاز همراه ما بود. یکی از امرای عرب مر او را صد دینار بخشید تا قربان کند . دزدان خفاجه ناگاه بر کاروان زدند و پاک ببردند . بازرگانان گریه و زاری کردن گرفتند و فریاد بی فایده خواندن
گر تضرع کنی و گر فریاد           دزد زر باز پس نخواهد داد.....

علی بزّازی
۲۲ اسفند ۹۲ ، ۰۸:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
سعدی
خرما نتوان خوردن ازین خار که کشتیم                    دیبا نتوان کردن ازین پشم که رشتیم
بر حرف معاصی خط عذری نکشیدیم                      پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم
ما کشته نفسیم و بس آوخ که برآید                        از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم
افسوس برین عمر گرانمایه که بگذشت                   ما از سر تقصیر و خطا درنگذشتیم


علی بزّازی
۱۰ اسفند ۹۲ ، ۲۱:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر