هو

معارف

هو

معارف

هو

پربیننده ترین مطالب

  • ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۳۱ توکل

آخرین نظرات

آیت الله بهجت

شنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۱۳ ق.ظ
نحوه آشنایی آیت الله شوشتری با مرحوم آیت الله العظمی بهجت:
اوائل ورودم به شهر مقدس قم خدمت مرحوم آیت الله العظمی بهجت مشرف شدم و عرض کردم من طلبه ای هستم اهل خراسان که در حوزه علمیه مشهد مقدس مشغول به تحصیل بودم و اکنون برای ادامه تحصیل به قم آمده ام و به استاد اخلاق نیازمندم.
آقا فرمودند اهل کجایی؟گفتم : قوچان. فرمودند: چگونه دل از آیت الله حاج شیخ ذبیح الله قوچانی کندی و قم آمدی. من که قبلاً به آن مرحوم علاقه زیادی داشتم بسیار متاسف شدم که چرا بیش از این قدرشان را ندانسته ام، انشاءالله در جای خود در معرفی ایشان سخن خواهم گفت ، سپس فرمودند : من ابتدا به شما کتاب هایی معرفی می کنم و پس از هر مراجعه کتاب بعدی را خواهم گفت.
با خود گفتم: با این روش خیلی کند پیش می روم ولی چاره ای جز اطاعت ندارم،اولین کتابی که معرفی نموده اند، جامع السادات سه جلدی به زبان عربی تالیف مرحوم ملامهدی نراقی بود، بنده پس از اتمام این سه جلد که حدودا 6 ماه طول کشید خدمتشان مراجعه کردم. کتاب بعدی تفسیر مرحوم آیت الله شیخ محمدحسین نجفی اصفهانی بود ، یک جلد به زبان عربی در تفسیر آیات سوره بقره، خواندن این کتاب یک ماه به طول انجامید. کتاب سوم تذکره المتقین نوشته مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد بهاری همدانی را سفارش فرمودند . بعد از قرائت این کتاب روش ایشان با بنده تغییر کرد. من خدمت معظم له بسیار استفاده کردم ولی دوست داشتم بیش از این خدمتشان باشم لذا به بهانه در درس خارج ایشان به جمع تلامذ ایشان پیوستم وقصدم از حضور در درس ایشان استفاده های معنوی بود.
    رنج راحت دان چو شد مقصد بزرگ            گرد گله طوطیای چشم گرگ
یک شب بعد از نماز عشاء که از مسجد تا منزل همراه ایشان می رفتیم عرض کردم : سریع ترین راه به سوی خدا چه راهی است؟
فرمودند: باید عاشق شوی، روزی پدر مجنون او را از نجد که در شرق عربستان بود به سوی حجاز یعنی مکه آورد در کنار دیوار کعبه نشست پدرش به او گفت : فرزند عزیزم عشق لیلی با تو چه کرده که این همه گرفتار شدی نه غذا میخوری نه می خوابی نه کار می کنی فقط ذکر تو شده لیلی!؟ برخیز و دامن کعبه را بچسب و خدا را قسم بده به ابراهیم و اسماعیل و خاتم الانبیاء و همه خوبان که اینجا طواف کرده اند و بگو خدایا محبت لیلا را از دل من بیرون کن مجنون فوری برخواست دامن کعبه را گرفت و گفت خدایا تو را به همه اینها قسم، محبت مرا افزون کن. آری عاشق باید اینچنین باشد باید ناصحان به شما بگویند مقداری استراحت کن خوراک را بیشتر کن همه اش الله الله مگو ، همه اش مشغول ذکر نباش ، تو اینجور که داری کار می کنی متلاشی خواهی شد یه کمی مستحبات را کم کن یعنی شما سالکان خدا باید اینچنین مشتاق باشید که به شما بگویند کمتر، نه بیشتر و سپس اشک چشمان آیت الله بهجت جاری شد و بدون خداحافظی از خم کوچه برگشت.

نظرات  (۱)

خیلی زیبا بود...
اللهم عجل لولیک الفرج...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی