منصور حلاج 3
در خرابات عشق مستانند که دو عالم به هیچ نستانند
گر چه از جمله آخر آمده اند سابق از فارسان میدانند
اسب همت بتازیانه شوق بسوی لامکان همی رانند
ملک عالم به نیم جو نخرند کاندر اقلیم فقر سلطانند
دیده از کل کون بر دوزند لیکن از روی دوست.........
در خرابات عشق مستانند که دو عالم به هیچ نستانند
گر چه از جمله آخر آمده اند سابق از فارسان میدانند
اسب همت بتازیانه شوق بسوی لامکان همی رانند
ملک عالم به نیم جو نخرند کاندر اقلیم فقر سلطانند
دیده از کل کون بر دوزند لیکن از روی دوست.........