هو

معارف

هو

معارف

هو

پربیننده ترین مطالب

  • ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۳۱ توکل

آخرین نظرات

معرفت شرط اساسی خود سازی

جمعه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۴۶ ق.ظ

بخشی از کتاب ارزشمند خود شناسی برای خود سازی تألیف آیت الله مصباح یزدی :
در مسیر تکاملىِ انسان،راهرو اصلى، دل است که در مسیر بندگى به سوى خدا پیش مى‌رود و به تبع افعال قلبى دیگر تلاش ها،رنگ بندگى به خود مى‌گیرد وبه تکامل انسان اثر میبخشد. سیر و سلوک قلبى از همان جا آغاز مى‌شود که انسان، هدف و راه را بشناسد و با اراده و اختیار، قدم در راه گذارد. پس شرط اساسىِ آن، معرفت و علم است. اکنون باید ببینیم که علم چه موقعیتى را در سیر تکاملى دارد؟ آیا کمال است یا نه؟ و در صورت کمال بودن، از کمالات اصیل است یا از کمالات نسبى و مقدمى؟درباره ارزش و اهمیت علم، نظرهاى مختلفى در دو طرف افراط و تفریط ابراز شده است.بعضى، مانند فلاسفه مشاء، علم و فلسفه را نه تنها کمال شمرده، بلکه آن را اصل و غایت همه کمالات انسانى دانسته‌اند و چنان که قبلا اشاره شد، انسان کامل را کسى مى‌دانند که علم برهانى به همه عوالم هستى داشته باشد. در مقابل، گروه دیگرى معتقدند که علم حصولى، ربطى به کمال انسانى ندارد. «علم رسمى سر به سر قیل است و قال» و به این اندازه هم اکتفا نکرده‌اند که آن را مزاحم و مانع سیر شمرده و حتى آن را «حجاب اکبر» نامیده اند.ما در این جا در صدد نقد و بررسىِ اقوال و یا تفسیر و توجیه و پیدا کردن راهى براى جمع بین آن‌ها نیستیم، بلکه مى‌خواهیم طبق روش این بحث و بر اساس مطالبى که تاکنونبه اثبات رسیده، ببینیم براى علم چه موقعیتى را در سیر تکاملى باید قائل شد. بعد از شناختن این که کمال نهایىِ انسان،قرب خداى متعال و ارتباط شهودى با پرودرگار است، جاى بحثى نیست که آخرین مرحله سیر انسانى، از سنخ علم حضورى است و چنین علمى، مطلوب ذاتى و کمال اصیل،بلکه غایت همه کمالات است؛ ولى کلام در علوم حصولى و ذهنى است. در این باره باید گفت: بر طبق تفسیرى که قبلا براى کمال ذکر شد، علم را مى‌توان کمال انسان دانست؛ زیرا علم، صفتى وجودى است که انسان واجد آن مى‌شود و به وسیله آن، عدم و نقص را طرد مى‌کند. از این رو، دانش، بالفطره مطلوب آدمى است.
ولى توضیح دادیم که هر صفت وجودى، مطلقاً کمال موصوف نیست، بلکه صفات وجودى، گاهى کمال اصیل هستند و گاهى کمال مقدّمى و نسبى. و کمالات نسبى در صورتى واقعاً کمال موجود به شمار مى‌روند که وسیله‌اى براى رسیدن به کمال اصیل باشندچنان که اگر در جهت ضد کمال نهایى، از آن‌ها بهره بردارى شود، با این که نسبت به مراتب مادون، کمال هستند، ولى مقدمه نقص و سقوط نهایى خواهند بود.علوم حصولى، یا نظرى هستند و یا عملى. علوم نظرى، گرچه مستقیماً ارتباطى با سیر ندارند، ولى بعضى از آن‌ها مانند علوم الهى، در شناختن هدف به انسان کمک مى‌کنند و در صورتى که از آن‌ها براى رسیدن به قرب الهى استفاده شود، کمال مقدّمىِ ارزنده‌اى خواهند بود. اما دیگر علوم نظرى، گرچه مقدمه شناخت هدف یا راه رسیدن به آن نیستند، ولى مى‌توانند به شناخت‌هاى لازم کمک شایسته بکنند،مخصوصاً علومى که از اسرار و حکمت‌هاى آفرینش پرده برمى دارند و هم چنین مى‌توانند در رفع نیازمندى‌هاى حیاتى، که خود ارزش مقدّمى دارد، نقش مؤثرى را ایفا کنند. بهره مندشدن از نعمت‌ها مى‌تواند انگیزه‌اى براى شکر و عبادت خدا باشد و بدین وسیله، با سعادت حقیقىِ انسان، ارتباط پیدا کند. و اما رابطه علوم عملى با سیر تکاملى و مقدمات آن، نیاز به توضیح ندارد و روشن است که تکامل آگاهانه انسان، منوط به آن‌ها است.
نکته‌اى را که باید در این جا تأکید کنیم، این است که نقش همه علوم حصولى، در پیشرفت حقیقىِ انسان، نقش زمینه سازى و توسعه امکانات است و هیچ گاه تأثیر حتمى و ضرورى در سعادت انسانى ندارد. بنابراین، علم، به معناى قضایاى ذهنى را نمى‌توان براى انسان، از آن نظر که انسان است، کمال بالفعل دانست، مگر آن که وسیله‌اى باشد براى تقرب به پروردگار یا براى خداشناسى یا براى راه شناسى یا براى بهره بردارى از نعمت‌هاى الهى به منظور سپاسگزارى و یا به منظور تهیه مقدمات سیر براى خود و دیگران. با توجه به مطالبى که گفته شد، موقعیت ما در برابر مکتب پراگماتیسم نیز روشن مى‌شود. توضیح آن که طرفداران این مکتب (که خود از مظاهر اومانیسم است) معقتدند که علم و هنر، در صورتى داراى ارزشند که وسیله‌اى براى بهترزیستن باشند و آن چه اصالتاً ارزش دارد، عبارت است از کار مفید براى زندگى. ما در برابر ایشان مى‌گوییم: نه زندگىِ دنیوى و نه تلاش‌هایى که براى بهزیستى فردى و اجتماعى صورت مى‌گیرد، هیچ کدام داراى ارزش اصیل نیستند تا علم و هنر در سایه آن‌ها ارزش پیدا کنند. و تنها چیزى که براى انسان اصالتاً ارزش دارد، قرب پروردگار است. هر چیزى که وسیله تقرب به سوى او قرار گیرد، به همان اندازه و فقط از همان نظر وسیله بودن، ارزشمند خواهد بود. انسان متکامل هیچ برچسبى جز خداپرستى ندارد و هیچ ایسمى راجز «اللهیسم» نمى‌پذیرد و اصالت را از آنِ خدا مى‌داند و بس.
«ذلِکَ بِاَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ اَنَّ ما یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْباطِلُ.»
بنابراین، نه تحصیل علم ونه کسب و هنر، نه کار فردى و نه کار اجتماعى، هیچ کدام داراى ارزش مطلق نیستند و همه آن‌ها تنها در صورتى که به عنوان بندگى خدا انجام گیرند، در سایه ارتباط با او، واجد ارزش مى‌شوند.
ممکن است گفته شود: هر چند مکتب پراگماتیسم، معیار ارزش را منفعت براى زندگىِ دنیا قرار داده است و به این صورت، قابل تصدیق نیست، ولى مى‌توان نوعى گرایش پراگماتیستى را به صورت اصالت کار، براى زندگىِ آخرت پذیرفت. بنابراین، کار مفید براى آخرت، داراى اصالت نسبى است و علم و هنر حتى از این اصالت نسبى هم برخوردار نیستند. ولى باید توجه داشت که ریشه سعادت حقیقىِ انسان، در دل مى‌روید نه در اعضا و جوارح و ابزارهاى کار. نقش اساسى را در سیر به سوى خدا، دل به عهده دارد. پس اصالت نسبى از آنِ فعالیت‌هاى قلبى است و اعمال خارجى، در سایه آن‌ها ارزش مى‌یابد نه بالعکس. و علم همان‌گونه که ممکن است به عنوان مقدمه اعمال شایسته، ارزش پیدا کند، هم چنین مى‌تواند به عنوان مقدمه ایمان، که مقدم بر عمل و اساس آن است، نقش مهم ترى را بازى کند.
۹۲/۱۱/۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰

نظرات  (۱)

۰۱ اسفند ۹۲ ، ۰۶:۱۱ دختران آفتاب
سلام علیکم!!!وب خیلی زیبایی دارید،حال دلمون خیلی خوب شد.به وب ما هم سر بزنید،مطالب وبمون رو از جایی کپی نمیکنیم،کلا وبمون دلیه.در ضمن با تبادل لینک هم موافقیم.
بیایید و برای مریضمان دعا کنید.منتظرتونیم.
التماس دعا

پاسخ:
پاسخ:
سلام،و ما توفیقی إلّا بالله.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی