عاشقانه
يكشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۴۶ ب.ظ
عاشقانه ای از شیخ بهایی
آتـش بـه جـانـم افـکـنـد، شـوق لـقـای دلـدار از دسـت رفـت صـبـرم، ای نـاقـه! پـای بر دار
ای سـاربـان،! خـدا را؛ پـیـوسـتـه متصل ساز ایــوار را بـه شـبـگـیـر، شـبـگـیـر را بـه ایـوار
در کــیـش عـشـقـبـازان، راحـت روا نـبـاشـد ای دیده اشک میریز،ای سینه! باش افگار
هر سنگ و خار این راه، سنجاب دان و قاقم راه زیــارت اســت ایـن، نـه راه گـشـت بـازار
بــا زائـران مـحـرم، شـرط اسـت آنـکـه بـاشـد غـسـل زیـارت مـا، از اشـک چـشـم خـونـبار
مـا عـاشـقـان مـسـتـیـم، سـر را ز پـا نـدانـیم ایـن نـکـتـههـا بـگـیـریـد، بـر مـردمان هشیار
در راه عـشـق اگـر سـر، بـر جـای پـا نـهـادیـم بـر مـا مـگـیـر نـکـتـه، مـا را ز دسـت مـگذار
در فــال مــا نــیـایـد جـز عـاشـقـی و مـسـتـی در کــار مــا بــهـائـی کـرد اسـتـخـاره صـد بـار
آتـش بـه جـانـم افـکـنـد، شـوق لـقـای دلـدار از دسـت رفـت صـبـرم، ای نـاقـه! پـای بر دار
ای سـاربـان،! خـدا را؛ پـیـوسـتـه متصل ساز ایــوار را بـه شـبـگـیـر، شـبـگـیـر را بـه ایـوار
در کــیـش عـشـقـبـازان، راحـت روا نـبـاشـد ای دیده اشک میریز،ای سینه! باش افگار
هر سنگ و خار این راه، سنجاب دان و قاقم راه زیــارت اســت ایـن، نـه راه گـشـت بـازار
بــا زائـران مـحـرم، شـرط اسـت آنـکـه بـاشـد غـسـل زیـارت مـا، از اشـک چـشـم خـونـبار
مـا عـاشـقـان مـسـتـیـم، سـر را ز پـا نـدانـیم ایـن نـکـتـههـا بـگـیـریـد، بـر مـردمان هشیار
در راه عـشـق اگـر سـر، بـر جـای پـا نـهـادیـم بـر مـا مـگـیـر نـکـتـه، مـا را ز دسـت مـگذار
در فــال مــا نــیـایـد جـز عـاشـقـی و مـسـتـی در کــار مــا بــهـائـی کـرد اسـتـخـاره صـد بـار
۹۲/۱۱/۱۳