لطف یزدان
شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۲، ۰۸:۰۷ ق.ظ
حکیم صفای اصفهانی
چنین شنیدم که لطف یزدان به روى جوینده در نبندد
درى که بگشاید از حقیقت بر اهل عرفان، دگر نبندد
چنین شنیدم که هر که شبها نظر ز فیض سحر نبندد
ملک ز کارش گره گشاید، فلک به کینش کمر نبندد
دلى که باشد به صبح خیزان عجب نباشد اگر که هر دم
دعاى خود را به کوى جانان، به بال مرغِ اثر نبندد
اگر خیالش به دل نیاید سخن نگویم، چنان که طوطى
جمال آیینه تا نبیند سخن نگوید خبر نبندد
به زیردستان مکن تکبّر، ادب نگه دار اگر ادیبى
که سر بلندى و سرفرازى گذر بر آه سحر نبندد
ز تیر آه چو ما فقیران شود مشبک اگر که شبها
فلک ز انجم زره نپوشد، قمر ز هاله سپر نبندد
صفا به رندى کجا تواند دم از مقامات عاشقى زد
هر آنکه ناله به ناله نى چو نى به هر جا کمر نبندد
چنین شنیدم که لطف یزدان به روى جوینده در نبندد
درى که بگشاید از حقیقت بر اهل عرفان، دگر نبندد
چنین شنیدم که هر که شبها نظر ز فیض سحر نبندد
ملک ز کارش گره گشاید، فلک به کینش کمر نبندد
دلى که باشد به صبح خیزان عجب نباشد اگر که هر دم
دعاى خود را به کوى جانان، به بال مرغِ اثر نبندد
اگر خیالش به دل نیاید سخن نگویم، چنان که طوطى
جمال آیینه تا نبیند سخن نگوید خبر نبندد
به زیردستان مکن تکبّر، ادب نگه دار اگر ادیبى
که سر بلندى و سرفرازى گذر بر آه سحر نبندد
ز تیر آه چو ما فقیران شود مشبک اگر که شبها
فلک ز انجم زره نپوشد، قمر ز هاله سپر نبندد
صفا به رندى کجا تواند دم از مقامات عاشقى زد
هر آنکه ناله به ناله نى چو نى به هر جا کمر نبندد
آقای قاضی یک کلمه می گفت : « خودبین نباشید ، خدابین باشید» . بعد سه ساعت سرش را پایین می انداخت و به فکر فرو می رفت و حضار نیز چنین می شدند؛ و مثل بنده جاهل نبود که بیهوده حرف بزند . بر باد فنا تا ندهی گرد خودی را /هرگز نتوان دید جمال احدی را.وقتی این من شکسته بشود مضاف می ماند و مضاف الیه می رود . « التوحید اسقاط الاضافات» . آفتاب خانه من ، آفتاب خانه شما ، آفتاب مدرسه و دانشگاه همه اش یک آفتاب است این تقید است که انسان را نگه داشته است و الا اگر این تقید بشکند انسان می شود قدرت و علم . این معنی امام است وقتی منیت را بشکند خودش را بشناسد.وجودمامعمایی است حافظ/که تحقیقش فسون است و فسانه .این جا دیگر آدم راحت می شود . می بیند که یک قدرتی هست و علمی هست که آن هم امام است . در پشت سرش هم دیگر خبری نیست و دائما او پادشاه مطلق است و در کمال عز خود مستغرق است . او دیگر چیزی نیست ، نه این که نیست. « آن را که خبر شد خبری باز نیامد» . خداوند متعال یک آیینه بزرگی به نام انسان خلق کرده است . و انسان های بالفعل کاملی هم گذاشته است که مردم را هدایت کنند . سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی / عشق محمد بس است و آل محمد.
***********************************************************
از شما دوست عزیز ممنونم.جزاک الله خیرا . بزازی