هو

معارف

هو

معارف

هو

پربیننده ترین مطالب

  • ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۳۱ توکل

آخرین نظرات

روز وصل

جمعه, ۲۸ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۲۲ ب.ظ

مولوی

دیوان شمس

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا درد این جهان باشد
برای من تو مگری و مگو دریغ دریغ
به دام دیو درافتی دریغ آن باشد
جنازه‌ام چو ببینی مگو فراق فراق
مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد
مرا به گور سپاری مگو وداع وداع
که گور پرده جمعیت جنان باشد
فروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر
غروب ،شمس و قمر را چرا زیان باشد
تو را غروب نماید ،ولی شروق بود
لحد چو حبس نماید ،خلاص جان باشد
کدام دانه فرورفت در زمین که نرست
چرا به دانه انسانت این گمان باشد
کدام دلو فرو رفت و پر برون نامد
ز چاه، یوسف جان را چرا فغان باشد
دهان چو بستی از این سوی، آن طرف بگشا
که های هوی تو در جوّ لامکان باشد

تو را چنین بنماید که من به خاک شدم

به زیرِ پایِ من این هفت‌ آسمان باشد



۹۳/۰۹/۲۸ موافقین ۱ مخالفین ۰
علی بزّازی

مولوی

نظرات  (۱)

داش علی سلام
دیشب این شعررا در سریال شنیدو بسیار تکان خوردم هم تند می خواند و من معنی را نمی فهمیدم..
به این فکر می کنم که اگر می فهمیدم چقدر لذت می بردم 
معنی حسرت همین است 
نمی دانم و حسرت می خورم که چقدر فقیرم 
علی ای حال خدا عاقبت شما را بخیر فرماید بسیار لذت بردم
پاسخ:
سلام
ارادتمندم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی