قرب الهی
دوشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۲، ۰۸:۳۱ ب.ظ
معنای قرب الهی در کلمات آیت الله مصباح یزدی : اثر قرب الهی این است که اگر این بنده اشارهاى کند ، خداوند آنچه بخواهدبرایش فراهم مىکند ! اگر اثر این است ، پس خود مؤثر چه اکسیرى است ؟! مؤثر چیزى است که اصلاً به وصف در نمىآید ؛ و اتفاقاً چون به وصف در نمىآمد تنها به ذکر آثار آن بسنده کردند ! خودِ قرب آن بود که همسر فرعون،جناب آسیه از خدا در خواست کرد . آسیه زنى ساده و مؤمنى عادى نبود ، او انسانى با معرفت بود ، چنان معرفتى که حتى وقتى با میخ هاى بزرگ او رابه چهارمیخ کشیدند باز هم دست ازخدا بر نداشت! چنین کسى ازخدا چنین تقاضا مىکند:رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ خدایا دربهشت ، نزدخودت خانهاى برایم بساز!همه بهشت ازآن خدا است و نسبت همه خانه هاى آن باخداى «لامکان» مساوى است ؛ با این حال جناب آسیه خانهاى کنار خدا ، نه کنار خدا ،که اصلاً در محضر خود او مىخواهد ! همه این تعابیر کنایى است . صحبت خانه و بهشت نیست ، صحبت مقام است ؛ مقامى که انسان بیشترین نزدیکى رابه خداداشته باشد .
حقیقت این است که آن مقام ها ، عظمت ها وحقایقى که بااین الفاظ به آنهااشاره مىشود ، فراتر ازآن هستند که در قالب لفظ بگنجند . از این رو وقتى درقالبهاى تنگ لفظى قرارمىگیرند محدودیت هایى به آنهاتحمیل میشود. بنابراین دراین قبیل مباحث باید توجه داشت که تعابیرغالباً کنایى هستند و چیزى بسیار فراتر از ظاهرخود را مد نظر دارند.در موردبحث ما شبیه تعبیرات آیه مذکور و روایتى که ازاصول کافى نقل کردیم،درمناجات شعبانیه نیز واردشده است:
اِلهى هَبْ لِى کَمالَ الاِْنْقِطاعِ اِلَیْکَ وَ اَنِرْ اَبْصارَ قُلوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها اِلَیْکَ حَتّى تَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ اِلى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ؛
خدایا، کامل ترین انقطاع به سوى خودت را نصیبم گردان؛ و چشمان قلب هاى ما را به روشنى نگاه به خودت روشن کن، تا جایى که چشمان قلب ها حجاب هاى نور را پاره کندو به معدن عظمت واصل شود و جان هاى ما در عزت بارگاه قدسىات آویخته گردد!
آرى، روح انسان مىتواند آن چنان ترقى کند و کمال یابد که مانند شعاعى به معدن نور وجود متصل گردد و هم چون رشتهاى در بارگاه قدس و عزت الهى آویخته شود.
چنین انسانى دیگر استقلالى ندارد و خودى نمىبیند، تنها معدنى از نور مىبیند که شعاع هاى آن به هر سو پراکنده شده است. چنین بندهاى تعلق و وابستگى خود به آن وجود پاک نفوذناپذیر را با تمام وجود حس مىکند. در اصطلاح عرفابه چنین مرتبهاى «مقام فنا» گفته مىشود. مرتبهاى که عبد کاملاًدر خدا محو و فانى است و گویى «خود» از میان برداشته شده است.
۹۲/۱۰/۳۰