وسوسه
حدیث سی و نهم از کتاب شریف مصباح الشریعه به همراه شرح و ترجمه علامه شیخ حسن مصطفوی:
قال الصادق (ع) : لا یتمکن الشیطان بالوسوسة من العبد الا و قد أعرض
عن ذکر اللّٰه و استهان بأمره و سکن الى نهیه و نسى اطلاعه على سره. و
الوسوسة ما تکون من خارج القلب باشارة معرفة العقل و مجاورة الطبع، و أما
اذا تمکن فی القلب فذلک غى و ضلالة و کفر، و اللّٰه عز و جل دعا عباده بلطف
دعوته و عرفهم عداوة ابلیس، فقال عز من قائل: ان الشیطان لکم عدو مبین، و
قال تعالى: إِنَّ اَلشَّیْطٰانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا فکن
معه کالغریب مع کلب الراعى یفزع الى صاحبه فی صرفه عنه، کذلک اذا أتاک
الشیطان موسوسا لیضلک عن سبیل الحق و ینسیک ذکر اللّٰه: فاستعذ منه بربک و
ربه، فإنه یؤید الحق على الباطل و ینصر المظلوم، بقوله عز و جل: انه لیس له
سلطان على الذین آمنوا و على ربهم یتوکلون. و لن تقدر على هذا و معرفة
اتیانه و مذاهب وسوسته ألا بدوام المراقبة و الاستقامة على بساط الخدمة و
هیبة المطلع و کثرة الذکر؛ و اما المهمل لاوقاته، فهو صید الشیطان لا
محالة. و اعتبر بما فعل بنفسه من الاغواء و الاغترار و الاستکبار، حیث غره و
أعجبه عمله و عبادته و بصیرته و رأیه و جرأته علیه، قد أورثه علمه و
معرفته و استدلاله بعقله (بمعقوله) اللعنة علیه الى الابد، فما ظنک بنصحه و
دعوته غیره؟ فاعتصم بحبل اللّٰه الاوثق و هو الالتجاء الى اللّٰه و
الاضطرار بصحة الافتقار الى اللّٰه فی کل نفس، و لا یغرنک تزیینه الطاعات
(للطاعة) علیک، فإنه یفتح لک تسعة و تسعین بابا من الخیر لیظفر بک عند تمام
المائة، فقابله بالخلاف و الصد عن سبیله و المضادة باستهوائه (باهوائه) .
ترجمه
باب سى و نهم در وسوسه
حضرت
صادق (ع) فرمود: شیطان در راه وسوسه کردن برقرار و پابرجا نمىشود مگر
آنکه انسان از ذکر پروردگار متعال اعراض کرده و فرمانها و دستورهاى الهى
را خوار شمرده و بر نواهى و مناهى او تکیه زده و از علم و آگاهى و احاطۀ
خداوند متعال غفلت بورزد؛ و وسوسه در زمینۀ معرفت عقل و تمایل به عالم
طبیعت از خارج قلب وارد قلب مىشود، و چون جنبۀ طبیعت و شهوات مادى بر جنبۀ
عقل غالب شده و توجه و معرفت عقل رخت بربست،وسوسه چنان محکم و برقرار
مىگردد که به مرحلۀ کفر و ضلالت منتهى مىشود.و خداوند متعال به لطف و
مهربانى بندگان خود را به سوى خود دعوت فرموده، و دشمنى و عداوت شیطان را
به آنان معرفى نموده است، مىفرماید: شیطان دشمن محکم و آشکارى است با شما.
و باز مىفرماید: شیطان دشمن شما است پس او را دشمن خود قرار بدهید.و
معامله کن با شیطان مانند معاملۀ شخص غریب با سگ چوپان که چون سگ به سوى او
حمله کند ناچار از شر او به صاحب سگ که چوپان است پناهنده خواهد شد، پس تو
را نیز مىباید هنگام وسوسه و حملۀ شیطان که مىخواهد تو را از راه حق
منحرف کرده و از ذکر پروردگار متعال منصرف نماید، پناهنده به خداى خود و
خداى او باشى، تا تو را در صراط حق و حقیقت پایدار کرده، و با توجه و یارى
او بر باطل غالب و مسلط گشته، و شر دشمن ظالم را از سر تو برطرف
سازد.خداوند متعال مىفرماید: شیطان را تسلط و حکومتى نیست در بارۀ آن
اشخاصى که ایمان و اعتماد به خدا پیدا کرده و امور خود را به او
واگذاشتهاند.و البته باید متوجه باشى که، تو هرگز نخواهى توانست شر شیطان
را از خود برطرف کرده و کیفیت و خصوصیات نفوذ شیطان و راههاى وسوسۀ او را
خوب بفهمى؛ مگر آنکه پیوسته حالت مراقبت و مواظبت داشته، و در آستانۀ بندگى
و خدمت استقامت و ثبات پیدا کرده، و از عظمت پروردگارى که آگاه و محیط است
هراسیده، و تا ممکن است در یاد خداوند متعال باشى. و اما اگر بر خلاف
مراقبت و استقامت و ذکر و خوف، اوقات خود را به بیهوده و لغو و لهو صرف
کرده و عمر گرانمایه را با اهمال و مسامحه سپرى کردى، ناچار صید شیطان
خواهى شد. و عبرت بگیر از آنچه شیطان در بارۀ خود عمل کرده، و گمراه کردن و
مغرور شدن و تکبر نمودن را نسبت به خود روا داشته است، هنگامى که عمل و
بصیرت و عبادت و رأى و جرأت و جسارت او موجب غرور و فریفته شدن او گشته، و
علم و معرفت و استدلال عقلى او باعث شده است که براى همیشه مورد طعن و لعن
قرار گیرد، پس چگونه مىتوان به چنین فردى اطمینان پیدا کرده و به نصیحت و
دعوت و صلاحدید او اعتماد نمود. پس به حبل محکم خداوند متعال چنگ بزن، و آن
پناهنده شدن است به پیشگاه پروردگار متعال، و از صمیم قلب و با کمال
بیچارگى و در هر حال خود را نیازمند دیدن است. و چون شیطان طاعات و اعمال
تو را تزیین بنماید، هرگز مغرور و فریفته مباش، زیرا ممکن است نود و نه باب
از خیر و نیکویى را به روى تو باز کند، و پس از نود و نه امر در قدم صدم
کار خود را صورت بدهد. پس در مخالفت او پیوسته برقرار باش، و راه نفوذ و
فریب او را بگیر، و با میل و هوى خواهى و مقاصد او مبارزه کن.
شرح
جوهر
نفس و قلب انسان به مقتضاى (کل مولود یولد على الفطرة) پاک و صاف است، و
در این لوحۀ صاف و لطیف از دو طرف فعالیت و نفوذ و تصرفاتى به عمل آید، از
طرف جنود الهى رحمانى الهامات توأم با خیر و صلاح و سعادت نموده مىشود، و
از طرف جنود ابلیسى شیطانى وسوسههاى گمراهکننده وحىهاى منحرفکننده عرضه
مىشود (وَ إِنَّ اَلشَّیٰاطِینَ لَیُوحُونَ إِلىٰ أَوْلِیٰائِهِمْ) ، و
جنود الهى از عالم ملکوت و جبروت بر مىخیزند، چنان که جنود شیطانى از عالم
ملک و طبیعت روى کار آیند. پس انسان را دو وجهه هست: یک روى به جانب عقل و
ملکوت، و یک روى به جانب ملک و طبیعت، و به هر طرف که متمایل گشته و روى
نمود، در تحت حکومت و تصرف و نفوذ جنود آن سرزمین واقع خواهد شد. و یگانه
برنامۀ تمام و کامل سیر به سوى جهان ملکوت و روحانیت، همان آداب و احکام و
اوامر و نواهى دینى است، چنان که تنها علامت ارتجاع و برگشت به سوى طبیعت و
شیطنت، ترک دستورهاى الهى و مخالفت تکالیف دینى مىباشد.
دلا غافل ز سبحانى چه حاصل مطیع نفس و شیطانى چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملایک تو قدر خود نمىدانى چه حاصل
بطورى
که گفته شد، وسوسه در زمینۀ معرفت عقل هنگام مجاورت طبع حاصل مىشود، و
کسى مىتواند از اصل وسوسه و از خصوصیات آن و از کیفیت رد آن آگاه باشد که
در مقام مراقبت و در حال استقامت در بندگى باشد، و اما دیگران نه تنها
وسوسه را تشخیص نمىدهند، بلکه مغلوب وسوسه و پیوسته در تحت تأثیر آن قرار
گرفته، و از محیط فعالیت عقل و از مقامات روحانى و معارف الهى منحرف
گشتهاند. این اشخاص که تحت تأثیر وساوس شیطانى قرار گرفتند، افکار و عقاید
خود را صحیح و درست تصور کرده، و از راههاى دیگر انتقاد مىنمایند. این
قاعده در تمام موارد و نسبت به اشخاصى که نظر اغواء و اضلال دارند؛ جارى
است، یعنى صدها عمل خیر انجام مىدهند، و مدتها اظهار صلاح و خود نمایى
مىکنند، و لاف زهد و تقوى مىزنند، و لباس اهل ایمان و قدس مىپوشند، تا
مقصد نهایى و نیت باطنى و فاسد خود را اجراء نمایند. این عمل شیطان در بارۀ
افراد معمولى تنها نیست، بلکه نسبت به آنانى که در مراحل سیر و سلوک و
مکاشفه هستند؛ باز جریان پیدا مىکند.
شیطان از طرق مختلف انسان را گرفتار امواج بلا و گرفتاری می کند . خوب است انسان از تجربیات دیگران درس عبرت بگیرد و گرنه صدمات و خسارات جبران ناپذیری نصیبش خواهد شد.
متشکرم از مطلب آموزنده شما