روزه
چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۲۱ ب.ظ
بخشی از کتاب المراقبات مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی :
فی حدیث المعراج قال: قال: یا أحمد هل تعلم ما میراث الصوم؟ قال: لا، قال: یراث الصوم قلّة الأکل، و قلّة الکلام، ثمّ قال فی میراث الصمت: إنّها تورث الحکمة و هی تورث المعرفة، و تورث المعرفة الیقین، فإذا استیقن العبد لا یبالی کیف أصبح؟ بعسر أم بیسر؟ فهذا مقام الراضین فمن عمل برضای ألزمه ثلاث خصال: شکرا لا یخالطه الجهل، و ذکرا لا یخالطه النسیان، و محبّة لا یؤثر على محبّتی حبّ المخلوقین، فإذا أحبّنی أحببته و حبّبته إلى خلقی، و أفتح عین قلبه إلى جلالی و عظمتی فلا أخفی عنه علم خاصّة خلقی، أناجیه فی ظلم اللّیل و نور النّهار، حتّى ینقطع حدیثه مع المخلوقین و مجالسته معهم، و أسمعه کلامی و کلام ملائکتی و أعرّفه سرّی الّذی سترته من خلقی-إلى أن قال-:
و أستغرقنّ عقله بمعرفتی، و لأقومنّ له مقام عقله، ثمّ لأهوّننّ علیه الموت و سکراته، و حرارته و فزعه، حتّى یساق إلى الجنّة سوقا، فإذا نزل به ملک الموت یقول: مرحبا بک و طوبى لک ثمّ طوبى لک، إنّ اللّه إلیک لمشتاق-إلى أن قال- یقول: هذه جنّتی فتبحبح فیها، و هذا جواری فاسکنه.
فیقول الروح: إلهی عرّفتنی نفسک فاستغنیت بها عن جمیع خلقک، و عزّتک و جلالک، لو کان رضاک فی أن أقطّع إربا إربا أو أقتل سبعین قتلة بأشدّ ما یقتل به الناس، لکان رضاک أحبّ إلی-إلى أن قال-فقال اللّه عزّ و جلّ: و عزّتی و جلالی لا أحجب بینی و بینک فی وقت من الأوقات حتّى تدخل علیّ أیّ وقت شئت، کذلک أفعل بأحبّائی ١ .
أقول: فی هذه الأخبار إشارة و تصریح بحکمة الجوع و فضیلته، و إن شئت أبسط من ذلک فانظر إلى ما ذکره علماء الأخلاق أخذا من أخبار الباب من خواصّهو فوائده و قد ذکروا له فوائد عظیمة:
منها: صفاء القلب لأنّ الشبع یکثر البخار فی الدماغ، فیعرضه شبه السکر، فیثقل القلب بسببه عن الجریان فی الأفکار، و عن سرعة الانتقال، فیعمى القلب، الجوع بخلاف ذلک فیصیر سببا لصفاء القلب و رقّته، و یهیّئ القلب لإدمان الفکر الموصل إلى المعرفة، و له نور محسوس،
و روی عن النبی صلّى اللّه علیه و آله: من أجاع بطنه عظمت فکرته. و قد سمعت مواریث المعرفة.
و منها: الانکسار و الذلّ، و زوال الأشر و البطر، و الفرح الّذی هو مبدأ الطغیان فإذا ذلّ النفس یسکن لربّه و یخشع.
در حدیث معراج خداوند پرسید: اى احمد! آیا آثار روزه را مىدانى؟ پاسخ داد: خیر. خداوند فرمودند: نتیجه روزه کمخورى و کمگویى است. و آن حکمت را به ارمغان مىآورد و حکمت معرفت را در پى دارد و معرفت یقین را. و وقتى که بندهاى به یقین رسید باکى ندارد که چگونه روزگار را سپرى کند. در سختى یا آسانى و این مقام خوشنودهاست. و هر کس طبق خوشنودى من رفتار کند، سه خصلت را به او مىدهم: شکرى که نادانى همراه آن نباشد، یادى که فراموشى نداشته باشد و دوستیى که دوستى من را بر دوستى آفریدگانم ترجیح ندهد. هنگامى که او من را دوست داشت، من هم او را دوست خواهم داشت، دوستى او را در دل بندگانم انداخته و چشم قلب او را بهعظمت جلالم مىگشایم و علم آفریدگانم را از او پنهان نمىدارم، در تاریکى شب و روشنایى روز با او مناجات مىکنم تا آنجا که سخن گفتن و همنشینى او با بندگانم قطع شود و کلام خود و فرشتگانم را به گوش او مىرسانم و اسرارى را که از بندگانم پنهان کردهام براى او آشکار مىکنم. . . ، عقل او را غرق در شناخت خود کرده و درک او را بالا مىبرم، مرگ را بر او آسان مىکنم تا وارد بهشت شود و وقتى که ملک الموت او را ملاقات کند، به او مىگوید: آفرین بر تو و خوشا به حالت! خوشا بحالت! خداوند مشتاق تو است. . . خداوند مىگوید: این بهشت من است، در آن بخرام و خوش باش و در همسایگیم ساکن شو. روح انسان مىگوید: خدایا خود را به من شناساندى و با این شناخت از جمیع آفریدگانت بىنیاز شدم. قسم به عزت و جلالت اگر خوشنودى تو در این است که قطعه قطعه شده یا هفتاد بار به بدترین شکل کشته شوم خوشنودى تو براى من دوست داشتنىتر است. . . آنگاه خداى متعال مىفرماید: به عزت و جلالم سوگند، هیچگاه مانعى بین خود و تو قرار نمىدهم، تا هر وقت خواسته باشى بر من وارد شوى، که با دوستان خود چنین کنم.» در این روایت به فلسفه و فضیلت گرسنگى اشاره شده است. براى توضیح بیشتر مىتوان به سخنان علماى اخلاق که بر گرفته از روایات مىباشد، مراجعه نمود. آنان براى گرسنگى فواید زیادى گفتهاند از قبیل:
صفاى قلب: زیرا سیرى باعث ازدیاد بخار در مغز شده و مغز حالتى شبیه مستى پیدا مىکند و نمىتواند خوب فکر کند، سرعت انتقال او کم شده و قلب کور مىشود. بر خلاف گرسنگى که باعث رقت و صفاى قلب مىشود. و قلب را آماده تفکرى که باعث شناخت مىشود، مىکند. و نورى آشکار پیدا مىکند. از رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم روایت شده است: «کسى که شکم خود را گرسنه نگهدارد اندیشهاش تربیت مىشود.» و قبلا نیز ثمرات شناخت و معرفت را شنیدى.
تواضع و از بین رفتن سرمستى و ناسپاسى که منشأ سرکشى است، وقتى نفس خوار شد، در مقابل پروردگارش خاضع شده و از سرکشى دست برمىدارد.
فی حدیث المعراج قال: قال: یا أحمد هل تعلم ما میراث الصوم؟ قال: لا، قال: یراث الصوم قلّة الأکل، و قلّة الکلام، ثمّ قال فی میراث الصمت: إنّها تورث الحکمة و هی تورث المعرفة، و تورث المعرفة الیقین، فإذا استیقن العبد لا یبالی کیف أصبح؟ بعسر أم بیسر؟ فهذا مقام الراضین فمن عمل برضای ألزمه ثلاث خصال: شکرا لا یخالطه الجهل، و ذکرا لا یخالطه النسیان، و محبّة لا یؤثر على محبّتی حبّ المخلوقین، فإذا أحبّنی أحببته و حبّبته إلى خلقی، و أفتح عین قلبه إلى جلالی و عظمتی فلا أخفی عنه علم خاصّة خلقی، أناجیه فی ظلم اللّیل و نور النّهار، حتّى ینقطع حدیثه مع المخلوقین و مجالسته معهم، و أسمعه کلامی و کلام ملائکتی و أعرّفه سرّی الّذی سترته من خلقی-إلى أن قال-:
و أستغرقنّ عقله بمعرفتی، و لأقومنّ له مقام عقله، ثمّ لأهوّننّ علیه الموت و سکراته، و حرارته و فزعه، حتّى یساق إلى الجنّة سوقا، فإذا نزل به ملک الموت یقول: مرحبا بک و طوبى لک ثمّ طوبى لک، إنّ اللّه إلیک لمشتاق-إلى أن قال- یقول: هذه جنّتی فتبحبح فیها، و هذا جواری فاسکنه.
فیقول الروح: إلهی عرّفتنی نفسک فاستغنیت بها عن جمیع خلقک، و عزّتک و جلالک، لو کان رضاک فی أن أقطّع إربا إربا أو أقتل سبعین قتلة بأشدّ ما یقتل به الناس، لکان رضاک أحبّ إلی-إلى أن قال-فقال اللّه عزّ و جلّ: و عزّتی و جلالی لا أحجب بینی و بینک فی وقت من الأوقات حتّى تدخل علیّ أیّ وقت شئت، کذلک أفعل بأحبّائی ١ .
أقول: فی هذه الأخبار إشارة و تصریح بحکمة الجوع و فضیلته، و إن شئت أبسط من ذلک فانظر إلى ما ذکره علماء الأخلاق أخذا من أخبار الباب من خواصّهو فوائده و قد ذکروا له فوائد عظیمة:
منها: صفاء القلب لأنّ الشبع یکثر البخار فی الدماغ، فیعرضه شبه السکر، فیثقل القلب بسببه عن الجریان فی الأفکار، و عن سرعة الانتقال، فیعمى القلب، الجوع بخلاف ذلک فیصیر سببا لصفاء القلب و رقّته، و یهیّئ القلب لإدمان الفکر الموصل إلى المعرفة، و له نور محسوس،
و روی عن النبی صلّى اللّه علیه و آله: من أجاع بطنه عظمت فکرته. و قد سمعت مواریث المعرفة.
و منها: الانکسار و الذلّ، و زوال الأشر و البطر، و الفرح الّذی هو مبدأ الطغیان فإذا ذلّ النفس یسکن لربّه و یخشع.
در حدیث معراج خداوند پرسید: اى احمد! آیا آثار روزه را مىدانى؟ پاسخ داد: خیر. خداوند فرمودند: نتیجه روزه کمخورى و کمگویى است. و آن حکمت را به ارمغان مىآورد و حکمت معرفت را در پى دارد و معرفت یقین را. و وقتى که بندهاى به یقین رسید باکى ندارد که چگونه روزگار را سپرى کند. در سختى یا آسانى و این مقام خوشنودهاست. و هر کس طبق خوشنودى من رفتار کند، سه خصلت را به او مىدهم: شکرى که نادانى همراه آن نباشد، یادى که فراموشى نداشته باشد و دوستیى که دوستى من را بر دوستى آفریدگانم ترجیح ندهد. هنگامى که او من را دوست داشت، من هم او را دوست خواهم داشت، دوستى او را در دل بندگانم انداخته و چشم قلب او را بهعظمت جلالم مىگشایم و علم آفریدگانم را از او پنهان نمىدارم، در تاریکى شب و روشنایى روز با او مناجات مىکنم تا آنجا که سخن گفتن و همنشینى او با بندگانم قطع شود و کلام خود و فرشتگانم را به گوش او مىرسانم و اسرارى را که از بندگانم پنهان کردهام براى او آشکار مىکنم. . . ، عقل او را غرق در شناخت خود کرده و درک او را بالا مىبرم، مرگ را بر او آسان مىکنم تا وارد بهشت شود و وقتى که ملک الموت او را ملاقات کند، به او مىگوید: آفرین بر تو و خوشا به حالت! خوشا بحالت! خداوند مشتاق تو است. . . خداوند مىگوید: این بهشت من است، در آن بخرام و خوش باش و در همسایگیم ساکن شو. روح انسان مىگوید: خدایا خود را به من شناساندى و با این شناخت از جمیع آفریدگانت بىنیاز شدم. قسم به عزت و جلالت اگر خوشنودى تو در این است که قطعه قطعه شده یا هفتاد بار به بدترین شکل کشته شوم خوشنودى تو براى من دوست داشتنىتر است. . . آنگاه خداى متعال مىفرماید: به عزت و جلالم سوگند، هیچگاه مانعى بین خود و تو قرار نمىدهم، تا هر وقت خواسته باشى بر من وارد شوى، که با دوستان خود چنین کنم.» در این روایت به فلسفه و فضیلت گرسنگى اشاره شده است. براى توضیح بیشتر مىتوان به سخنان علماى اخلاق که بر گرفته از روایات مىباشد، مراجعه نمود. آنان براى گرسنگى فواید زیادى گفتهاند از قبیل:
صفاى قلب: زیرا سیرى باعث ازدیاد بخار در مغز شده و مغز حالتى شبیه مستى پیدا مىکند و نمىتواند خوب فکر کند، سرعت انتقال او کم شده و قلب کور مىشود. بر خلاف گرسنگى که باعث رقت و صفاى قلب مىشود. و قلب را آماده تفکرى که باعث شناخت مىشود، مىکند. و نورى آشکار پیدا مىکند. از رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم روایت شده است: «کسى که شکم خود را گرسنه نگهدارد اندیشهاش تربیت مىشود.» و قبلا نیز ثمرات شناخت و معرفت را شنیدى.
تواضع و از بین رفتن سرمستى و ناسپاسى که منشأ سرکشى است، وقتى نفس خوار شد، در مقابل پروردگارش خاضع شده و از سرکشى دست برمىدارد.
۹۳/۰۴/۰۴