خلوت
يكشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۳۱ ب.ظ
کتاب اوصاف الاشراف خواجه نصیر الدین طوسی:
باب سوّم
در سیر و سلوک در طلب کمال و بیان احوال سالک. و آن مشتمل بر شش فصل است:
فصل اول-در خلوت
قال اللّه تعالى: وَ ذَرِ اَلَّذِینَ اِتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ اَلْحَیٰاةُ اَلدُّنْیٰا
در علوم حقیقى مقرر شده است که هر ذات که مستعد قبول فیض الهى باشد با وجود استعداد و عدم موانع از حصول آن فیض محروم نتواند بود، و طلب فیض از کسى ممکن باشد که او را دو چیز معلوم بود: یکى آنکه وجود آن فیض به یقین و بىشک تجویز داند، و دیگر آنکه داند که وجود آن فیض در هر ذات که باشد مقتضى کمال آن ذات بود، و این هر دو علم مقارن استعداد قبول آن فیض باشد در همۀ احوال.
و چون این مقدمه معلوم شد و تقدیر داده آمد، گوئیم: طالب کمال را بعد از حصول استعداد، رفع موانع واجب باشد، و معظم موانع مشاغل مجازى باشد که نفس را به التفات به ما سوى اللّه مشغول دارند و از اقبال کلّى بر وصول به مقصد حقیقى بازدارند و شواغل حواس ظاهره و باطنه باشند، یا دیگر قواى حیوانى یا افکار مجازى.
امّا حواس ظاهره شاغل باشند به دیدن صورتهائى که بیننده را به مشاهدت او رغبت افتد، و شنیدن صوتهاى مناسب ، و همچنین در بوىها و طعمها و ملموسات.
امّا حواس باطنه شاغل باشند به تخییل صورتها و حالتها که خاطر بدان ملتفت باشد، یا به توهم محبتى یا مبغضتى، یا تعظیم مسرّتى یا تحقیر مضرتى ، یا انتظامى یا عدم انتظامى ، یا به تذکر حال گذشته، یا به تفکر در امورى که طالب حصول آن امور باشد مانند مال و جاه.
امّا قواى حیوانى شاغل به سبب حزنى، یا خوفى، یا غضبى، یا شهوتى، یا خیانتى، یا خجلتى، یا غیرتى، یا انتظار لذتى ، یا امید قهر بر عدوى، یا حذر از مولمى باشد.
امّا افکار مجازى شاغل تفکر در امرى غیر مهم یا علمى غیر نافع باشد.
و بالجمله هر چه به اشتغال بدان، از مطلوب محجوب شود.
و خلوت عبارت است از ازالت این جمله موانع، پس صاحب خلوت باید که موضعى اختیار کند که همى از محسوسات ظاهر و باطن شاغلى نباشد و قواى حیوانى را مرتاض گرداند تا او را جذب به آنچه ملایم آن قوى باشد، و دفع از آنچه غیر ملایم بود تحریک نکند، و از افکار مجازى به کلّى اعراض کند، و آن فکرهائى بود که غایات آن راجع با مصالح معاش فانى باشد .
اما مصالح معاد امورى باشد که غایات آن حصول لذّات باقى باشد نفس طالب را، و بعد از زوال موانع ظاهره و خالى کردن باطن از اشتغال به ما سوى اللّه باید که به همگى همّت و جوامع نیّت اقبال کند بر ترصّد سوانح غیبى و ترقّب واردات حقیقى، و آن را تفکر خوانند.
باب سوّم
در سیر و سلوک در طلب کمال و بیان احوال سالک. و آن مشتمل بر شش فصل است:
فصل اول-در خلوت
قال اللّه تعالى: وَ ذَرِ اَلَّذِینَ اِتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ اَلْحَیٰاةُ اَلدُّنْیٰا
در علوم حقیقى مقرر شده است که هر ذات که مستعد قبول فیض الهى باشد با وجود استعداد و عدم موانع از حصول آن فیض محروم نتواند بود، و طلب فیض از کسى ممکن باشد که او را دو چیز معلوم بود: یکى آنکه وجود آن فیض به یقین و بىشک تجویز داند، و دیگر آنکه داند که وجود آن فیض در هر ذات که باشد مقتضى کمال آن ذات بود، و این هر دو علم مقارن استعداد قبول آن فیض باشد در همۀ احوال.
و چون این مقدمه معلوم شد و تقدیر داده آمد، گوئیم: طالب کمال را بعد از حصول استعداد، رفع موانع واجب باشد، و معظم موانع مشاغل مجازى باشد که نفس را به التفات به ما سوى اللّه مشغول دارند و از اقبال کلّى بر وصول به مقصد حقیقى بازدارند و شواغل حواس ظاهره و باطنه باشند، یا دیگر قواى حیوانى یا افکار مجازى.
امّا حواس ظاهره شاغل باشند به دیدن صورتهائى که بیننده را به مشاهدت او رغبت افتد، و شنیدن صوتهاى مناسب ، و همچنین در بوىها و طعمها و ملموسات.
امّا حواس باطنه شاغل باشند به تخییل صورتها و حالتها که خاطر بدان ملتفت باشد، یا به توهم محبتى یا مبغضتى، یا تعظیم مسرّتى یا تحقیر مضرتى ، یا انتظامى یا عدم انتظامى ، یا به تذکر حال گذشته، یا به تفکر در امورى که طالب حصول آن امور باشد مانند مال و جاه.
امّا قواى حیوانى شاغل به سبب حزنى، یا خوفى، یا غضبى، یا شهوتى، یا خیانتى، یا خجلتى، یا غیرتى، یا انتظار لذتى ، یا امید قهر بر عدوى، یا حذر از مولمى باشد.
امّا افکار مجازى شاغل تفکر در امرى غیر مهم یا علمى غیر نافع باشد.
و بالجمله هر چه به اشتغال بدان، از مطلوب محجوب شود.
و خلوت عبارت است از ازالت این جمله موانع، پس صاحب خلوت باید که موضعى اختیار کند که همى از محسوسات ظاهر و باطن شاغلى نباشد و قواى حیوانى را مرتاض گرداند تا او را جذب به آنچه ملایم آن قوى باشد، و دفع از آنچه غیر ملایم بود تحریک نکند، و از افکار مجازى به کلّى اعراض کند، و آن فکرهائى بود که غایات آن راجع با مصالح معاش فانى باشد .
اما مصالح معاد امورى باشد که غایات آن حصول لذّات باقى باشد نفس طالب را، و بعد از زوال موانع ظاهره و خالى کردن باطن از اشتغال به ما سوى اللّه باید که به همگى همّت و جوامع نیّت اقبال کند بر ترصّد سوانح غیبى و ترقّب واردات حقیقى، و آن را تفکر خوانند.
۹۳/۰۳/۲۵