روح و بدن
دوشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۲۳ ب.ظ
بخشی از کتاب شیعه در اسلام تألیف علامه طباطبایی :
ترکیب انسان از روح و بدن
کسانى که به معارف اسلامى تا اندازه اى آشنایى دارند مى دانند که در خلال بیانات کتاب و سنت ، سخن روح و جسم یا نفس و بدن بسیار به میان مى آید و یا اینکه تصور جسم و بدن که به کمک حس درک مى شود تا اندازه اى آسان است و تصور روح و نفس ، خالى از ابهام و پیچیدگى نیست .
اهل بحث از متکلمین و فلاسفه شیعه و سنّى در حقیقت ((روح ))، نظریات مختلفى دارند ولى تا اندازه اى مسلم است که روح و بدن در نظر اسلام دو واقعیت مخالف همدیگر مى باشند. بدن به واسطه مرگ ، خواص حیات را از دست مى دهد و تدریجا متلاشى مى شود ولى روح نه اینگونه است بلکه حیات بالا صاله از آن روح است و تا روح به بدن متعلق است ، بدن نیز از وى کسب حیات مى کند و هنگامى که روح از بدن مفارقت نمود و علقه خود را برید (مرگ ) بدن از کار مى افتد و ((روح )) همچنان به حیات خود ادامه مى دهد.
آنچه با تدبر در آیات قرآن کریم و بیانات ائمه اهل بیت علیهم السّلام به دست مى آید این است که روح انسانى پدیده اى است غیر عادى که با پدیده بدن ، یک نوع همبستگى و یگانگى دارد. خداى متعال در کتاب خود مى فرماید:
ا اْلا نْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طینٍ ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فى قَرارٍ مَکینٍ ثُمَ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً وَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا اْلْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ اَنْشَاءناهُ خَلْقاً آخَرَ )
یعنى :((تحقیقا ما انسان را از خلاصه اى که از گل گرفته شده بود آفریدیم ، سپس او را نطفه اى قرار دادیم در جایگاه آرامى ، سپس نطفه را خونى بسته کردیم پس خون بسته را گوشتى جویده شده کردیم ، سپس گوشت جویده شده را استخوانهایى کردیم ، پس استخوانها را گوشت پوشانیدیم پس از آن او را آفریده دیگرى بى سابقه قرار دادیم )).
از سیاق آیات روشن است که صدر آیات ، آفرینش تدریجى مادى را وصف مى کند و در ذیل که به پیدایش روح یا شعور و اراده اشاره مى کند آفرینش دیگرى را بیان مى کند که با نوع آفرینش قبلى مغایر است .
و در جاى دیگر در پاسخ استبعاد منکرین معاد به این مضمون که انسان پس از مرگ و متلاشى شدن بدن و گم شدن او در میان اجزاى زمین چگونه آفرینش تازه اى پیدا کرده انسان نخستین مى شود، مى فرماید:((بگو فرشته مرگ ، شما را از ابدانتان مى گیرد پس از آن به سوى خداى خودتان برمى گردید؛ یعنى آنچه پس از مرگ متلاشى گشته و در میان اجزاى زمین گم مى شود، بدنهاى شماست ولى خودتان (ارواح ) به دست فرشته مرگ از بدنهایتان گرفته شده اید و پیش ما محفوظید)).
گذشته از اینگونه آیات ، قرآن کریم با بیانى جامع ، مطلق روح را غیر مادى معرفى مى کند؛ چنانکه مى فرماید:((از تو حقیقت روح را مى پرسند بگو روح از سنخ امر خداى من است )).
و در جاى دیگر در معرفى امر خود مى گوید:((امر خدا وقتى که چیزى را خواست این است و بس که بفرماید بشو، آن چیز بى توقف مى شود و ملکوت هر شى ء همین است )).
و مقتضاى این آیات آن است که فرمان خدا در آفرینش اشیاء، تدریجى نیست و در تحت تسخیر زمان و مکان نمى باشد، پس روح که حقیقتى جز فرمان خداوند ندارد مادى نیست . و در وجود خود خاصیت مادیت را که تدریج و زمان و مکان است ندارد.
ترکیب انسان از روح و بدن
کسانى که به معارف اسلامى تا اندازه اى آشنایى دارند مى دانند که در خلال بیانات کتاب و سنت ، سخن روح و جسم یا نفس و بدن بسیار به میان مى آید و یا اینکه تصور جسم و بدن که به کمک حس درک مى شود تا اندازه اى آسان است و تصور روح و نفس ، خالى از ابهام و پیچیدگى نیست .
اهل بحث از متکلمین و فلاسفه شیعه و سنّى در حقیقت ((روح ))، نظریات مختلفى دارند ولى تا اندازه اى مسلم است که روح و بدن در نظر اسلام دو واقعیت مخالف همدیگر مى باشند. بدن به واسطه مرگ ، خواص حیات را از دست مى دهد و تدریجا متلاشى مى شود ولى روح نه اینگونه است بلکه حیات بالا صاله از آن روح است و تا روح به بدن متعلق است ، بدن نیز از وى کسب حیات مى کند و هنگامى که روح از بدن مفارقت نمود و علقه خود را برید (مرگ ) بدن از کار مى افتد و ((روح )) همچنان به حیات خود ادامه مى دهد.
آنچه با تدبر در آیات قرآن کریم و بیانات ائمه اهل بیت علیهم السّلام به دست مى آید این است که روح انسانى پدیده اى است غیر عادى که با پدیده بدن ، یک نوع همبستگى و یگانگى دارد. خداى متعال در کتاب خود مى فرماید:
ا اْلا نْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طینٍ ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فى قَرارٍ مَکینٍ ثُمَ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً وَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا اْلْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ اَنْشَاءناهُ خَلْقاً آخَرَ )
یعنى :((تحقیقا ما انسان را از خلاصه اى که از گل گرفته شده بود آفریدیم ، سپس او را نطفه اى قرار دادیم در جایگاه آرامى ، سپس نطفه را خونى بسته کردیم پس خون بسته را گوشتى جویده شده کردیم ، سپس گوشت جویده شده را استخوانهایى کردیم ، پس استخوانها را گوشت پوشانیدیم پس از آن او را آفریده دیگرى بى سابقه قرار دادیم )).
از سیاق آیات روشن است که صدر آیات ، آفرینش تدریجى مادى را وصف مى کند و در ذیل که به پیدایش روح یا شعور و اراده اشاره مى کند آفرینش دیگرى را بیان مى کند که با نوع آفرینش قبلى مغایر است .
و در جاى دیگر در پاسخ استبعاد منکرین معاد به این مضمون که انسان پس از مرگ و متلاشى شدن بدن و گم شدن او در میان اجزاى زمین چگونه آفرینش تازه اى پیدا کرده انسان نخستین مى شود، مى فرماید:((بگو فرشته مرگ ، شما را از ابدانتان مى گیرد پس از آن به سوى خداى خودتان برمى گردید؛ یعنى آنچه پس از مرگ متلاشى گشته و در میان اجزاى زمین گم مى شود، بدنهاى شماست ولى خودتان (ارواح ) به دست فرشته مرگ از بدنهایتان گرفته شده اید و پیش ما محفوظید)).
گذشته از اینگونه آیات ، قرآن کریم با بیانى جامع ، مطلق روح را غیر مادى معرفى مى کند؛ چنانکه مى فرماید:((از تو حقیقت روح را مى پرسند بگو روح از سنخ امر خداى من است )).
و در جاى دیگر در معرفى امر خود مى گوید:((امر خدا وقتى که چیزى را خواست این است و بس که بفرماید بشو، آن چیز بى توقف مى شود و ملکوت هر شى ء همین است )).
و مقتضاى این آیات آن است که فرمان خدا در آفرینش اشیاء، تدریجى نیست و در تحت تسخیر زمان و مکان نمى باشد، پس روح که حقیقتى جز فرمان خداوند ندارد مادى نیست . و در وجود خود خاصیت مادیت را که تدریج و زمان و مکان است ندارد.
۹۳/۰۳/۱۲