هو

معارف

هو

معارف

هو

پربیننده ترین مطالب

  • ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۳۱ توکل

آخرین نظرات

نامه های قدسی 2

چهارشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۷:۴۹ ب.ظ

از رشحات قلم سعادت رقم مجمع الفضائل و المعانى و مفخر الافاضل و الاعالى صاحب النفس الزکیة و الانفاس القدسیة الذى قلبه الملکوتى مشکوة انوار العرفان و صدره القدسى مخزون اسرار السبحان علم لاعلام و البحر القمقام و شمس الظّلام العالم الزاهد الآخوند ملا حسینقلى الهمدانى قدّس سرّه العزیز:بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
اى همبازى اطفال، اى حمال اثقال اى محبوس چاه جاه، و اى مسموم مار مال، اى غریق بحر دنیا و اى اسیر همومات آمال ، مگر نشنیده و نخوانده‌اى «إِنَّمَا اَلْحَیٰاةُ اَلدُّنْیٰا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ» و نشنیده‌اى فرمودۀ آن حکیم غیبدان منزه از عیب و شین را که به فرزند ارجمند خطاب کرده «بنىّ انّ الدّنیا بحر عمیق غرق فیها الاکثرون» . و حقیر عرض مى‌کنم عن تحقیق و نحن منهم و اگر بخواهى عمق دریاى حکمتش را بفهمى، در حقیقت لفظ عمیق، فکر نما، ببین چقدر از جواهر حکمت در این صندوق کوچک براى متفکرین بعنوان هدیه درج فرموده، همین قدر بدان، دریا نهنگ دارد، ماهى دارد، جانورهاى عجیبۀ آن بسیار و مهالک غریبۀ آن بى‌شمار، جزائر هولناکش زهرۀ شیران را آب، و کوه‌هاى سهمناکش چه بسیار مردمان را نایاب نموده، اصل و میدان این دریا از ظلمات جهل ناشى شده است، و در اودیۀ اراضى قلوب اهل غفلت جا دارد، امواج آمالش بسى کشتى‌هاى عمر را به باد فنا داده، و جبال هموم و غمومش بسا پشته‌ها از کشته‌ها نهاده، مارهاى معاصى مهلکۀ آن، چه بسا اشخاص را به سمّ خود هلاک کرده، نهنگ‌هاى اوصاف مذمومه‌اش چه کسان را فروبرده، و آب محبت تلخ و شورش چه مردمان را کور و چه چشمها را بى‌نور نموده، هرکه در این دریا غرق شد، سر از گریبان نار جحیم بیرون آورده، در عذاب الیم خواهد ماند. آدم‌هاى این دریا نسناس و سباحت ایشان در این دریا به ساحت وسواس است، راهزنانش جنود ابلیس، و اسلحۀ جنگشان خدعه و تلبیس است، اگر از عمق این دریا بپرسى عرض خواهم کرد که انتها ندارد، و اگر باور ندارى، به غواصان این دریا، یعنى اهل دنیا از اولین و آخرین نظر نما و ببین که همگى در آن غرق شده، احدى به قعر آن نرسیده، و اگر بهتر مى‌خواهى بفهمى، به حال خراب خودت نگاه کن و ببین که هر قدر داشته باشى، باز زیاده از آن را طالبى و حرصت در جائى توقف نمى‌کند.
اى آقاى من، این دنیا چگونه مردم را به خاک سیاه نشانده، و قلوب ایشان را که براى محبت و معرفت خلق شده، طویلۀ اسب و استر نموده، جوارحشان از قاذورات گندیده و دلهایشان آنى خضوع و خشوع ندیده، و ذره‌اى ذوق حلاوت طاعت را نچشیده، نه در نهادشان از توبه اثرى، و نه در اوهام تفکر نحس ایشان از خداوند جلّ جلاله خبرى، شب و روز به سیف و سنان لسان، عرض و مال و عصمت مسلمانان را پاره‌پاره مى‌کنند، قلوبشان خالى از ذکر و فکر و مملو از حیله و مکر است، دست عقل را بسته و دست هوا را گشاده چه زخمها از آن دست‌ها بر کبد دین رسیده، و چه مصیبتها در شرع شریف برپا شده، لباس خدائیان را کنده، و جامۀ فرنگیان را پوشیده، اطعمه و اشربۀ اسلام را بدل به زهر و زقّوم نصارى و دهریان نموده‌اند، وظایف شرع را متروک و آداب کفر را مسلوک داشته‌اند، بازار کفر و شرک در بلادشان معمور و آباد و سوق اسلامشان مخروب و بر باد، وا فضیحتاه عسکر کفر در بلاد وجود ما منصور و مسرور و لشکر اسلام مقتول و مأسورند .
نه ما را در عاقبت کارمان فکرتى، و نه از سیاست‌هاى الهیّه بر امم ماضیه رسیده عبرتى، قضیۀ هایلۀ ابابیل را شوخى و قصۀ فرعون و قابیل را مزاح پنداشته‌ایم، زمینى که قارون را با گنج بسیار فروبرده، با ماى کج و گیجها موجود است. جان من آن بادهائى که به آنها قوم هود را تأدیب نمود، حال هم آن قادر حلیم را مطیعند، اگر تو از اطاعت امر آن سلطان عظیم الشّأن جرأت نموده، سرپیچیده خاک و آب، باد و کلوخ و سنگ، ذلیل و منقاد اویند. بلى گول صبر و حلمش را خورده‌اند از حکمرانى عظیم او غافل شده، لباس شرم و حیا را کنده، قدم جرأت را پیش گذاشته در حضور عزّ و جلالش مرتکب معصیت او شده، مگر نمى‌بینى چگونه حکم محکم او در سماوات و ارضین جاریست؟ مگر نخوانده‌اى که یوم نشور آسمان‌ها منشور مى‌شود؟ بلى چگویم از شر آن روز پر آه و سوزى که قلوب خائفین را خوفش گداخته، چگونه گداخته نشود، و دلهایشان از روزى که زمین آن آتش سوزان و صراطش تیزتر از شمشیر برّان است، عقلها پرّان، و اشکها ریزان است، نجومش منتثر و مردمانش چون جراد منتشر، هولش عظیم، و انبیاء در اضطراب و بیمند، اخیار ، مدهوش و ابرار، بى‌هوشند، شدائدش بسیار، و محنتش بى‌شمار است، آفتاب بالاى سر و زمین چون کورۀ آهنگر، بدن‌ها در عرق غرق، و لحوم و عظام در سوز و حرق . جهنم دورشان را گرفته و راه فرار برایشان بسته، ظالم شرمسار و عادل اشکبار، نامه‌ها پرّان بر یمین و یسار مردم در دهشت و انتظار، ملائک غلاظ و شداد در تردد و عقوبت الهیّه بر مردة و عصاة در تشدّد. یکى از اسامى آن روز یوم الحساب است، و دیگرى یوم التّناد از طرفى منادى به خنده و بشارت ندا مى‌کند: «یا اهل الجنّة ارکبوا» و از جاى دیگر ندا مى‌کند که: «یا اهل النّار اخسئوا» . و یکى را خلعت مى‌بخشند، و دیگرى را مى‌کشند، طایفه‌اى سرمست شراب طهور ، و قومى جگرهاشان قطعه‌قطعه از ضرایع و زقّوم مانده‌ام حیران، نمى‌دانم از قهرش بیان کنم یا از مهرش بگویم، اهل قهرش خاکیان و اهل مهرش افلاکیانند، یعنى اشخاصى که خود را به افلاک نوریه رسانده‌اند، اعتنائى اصلا به این افلاک ندارند، جسمشان جان و جانشان در عرش رحمان، اى به فداى قلوبى که نور الهى جلّ جلاله در آنها تابان و جلالت مرتبه‌شان بى‌پایان، خود را از عالم گسسته و به عالم انوار پیوسته، منوّر به انوار معرفت و مخلّع به خلعت محبت، زهدشان پشت پا به دنیا زده، توکلشان سر از گریبان توحید بیرون آورده، از خلق عالم رمیده، و به مقام قرب آرمیده، فکرشان نور و ذکرشان نور و باطن و ظاهر و جسم و جان و خیال و عقل و جنان همه نور و غرق دریاى نور بس است، من ناپاک کجا و مدح و وصف پاکان کجا، امثال ماها باید در تدبیر ترک معصیت باشیم، اگر اصل ایمان را محکم کرده باشیم، دنیا نه چنان ما را فریب داده و کر و کور کرده است که امثال این مواعظ در قلوب قاسیۀ ما اثرى کند، همین قدر مى‌دانم که تکلیف مریض رجوع به طبیب است و اطاعت او، و تکلیف طبیب معالجۀ حال، نه مریض مطیع، و نه طبیب حاذق است، ولى اگر مریض مطیع باشد، خداوند رحیم او را لا بد به طبیب حاذق خواهد رسانید، و اگر مطیع نباشد، سکوت کردن با او اولى است.
و السلام
۹۳/۰۲/۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
علی بزّازی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی