هو

معارف

هو

معارف

هو

پربیننده ترین مطالب

  • ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۳۱ توکل

آخرین نظرات

نامه های قدسی 1

جمعه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۱۹ ق.ظ

از رشحات قلم سعادت رقم مجمع الفضائل و المعانى و مفخر الافاضل و الاعالى صاحب النفس الزکیة و الانفاس القدسیة الذى قلبه الملکوتى مشکوة انوار العرفان و صدره القدسى مخزون اسرار السبحان علم لاعلام و البحر القمقام و شمس الظّلام العالم الزاهد الآخوند ملا حسینقلى الهمدانى قدّس سرّه العزیز.
این تعلیقه را به یکى از علماى تبریز مرقوم فرموده :
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام على محمد و آله الطاهرین
و لعنة الله على اعدائهم اجمعین .
مخفى نماناد بر برادران دینى که به جز التزام به شرع شریف در تمام حرکات و سکنات و تکلمات و لحظات و غیرها راهى به قرب حضرت ملک الملوک جل جلاله نیست ، و به خرافات ذوقیه اگر چه ذوق در غیر این مقام خوب است ، کما دأب الجهّال و الصوفیّة خذلهم الله جل جلاله  راه رفتن لا یوجب الا بعدا  [جز دور گشتن را موجب نمى شود] حتى شخص هرگاه ملتزم بر نزدن شارب و نخوردن گوشت بوده باشد، اگر ایمان به عصمت ائمه اطهار صلوات الله علیهم آورده باشد، باید بفهمد از حضرت احدیت دور خواهد شد، و هکذا در کیفیت ذکر بغیر ما ورد عن السادات المعصومین علیهم السلام عمل نماید.
بناء على هذا باید مقدّم بدارد شرع شریف را و اهتمام نماید هر چه در شرع شریف اهتمام به آن شده ، و آنچه این ضعیف از عقل و نقل استفاده نموده ام اینست که اهمّ اشیاء از براى طالب قرب جد و سعى تمام در ترک معصیت است .
تا این خدمت را انجام ندهى نه ذکرت و نه فکرت به حال قلبت فایده اى نخواهد بخشید چرا که پیشکش و خدمت کردن کسى که با سلطان در مقام عصیان و انکار است بى فایده خواهد بود، نمى دانم کدام سلطان اعظم از این سلطان عظیم الشاءن است ، و کدام نقار [گفتگو و ستیزه کردن ، نزاع و جدال ] اقبح از نقار با اوست ، فافهم مما ذکرت انّ طلبک المحبّة الالهیّة مع کونک مرتکبا للمعصیة امر فاسد جدّا و کیف یخفى علیک کون المعصیة سببا للنفرة و کون النفرة مانعة الجمع معه المحبة و اذا تحقّق عندک انّ ترک المعصیة اوّل الدین و آخره ، ظاهره و باطنه فبادر الى المجاهدة ، و اشتغل بتمام الجدّ الى المراقبة من اوّل قیامک من نومک فى جمیع اناتک الى نومک و الزم الادب فى مقدس حضرته و اعلم انّک بجمیع اجزاء وجودک ذرّة ذرّة اسیر قدرته وراع حرمة شریف حضوره واعبده کاءنّک تراه فان لم تکن تراه فانّه یراک و التفت دائما الى عظمته و حقارتک و رفته و دنائتک و عزّته و ذلّتک و غناه و حاجتک و لا تغفل شناعة غفلتک عنه جل جلاله مع التفاته الیک دائما و قم بین یدیه مقام العبد الذلیل الضعیف و تبصبص تحت قدمیه بصبصة الکلب النّحیف اَوَلا یکفیک شرفا و فخرا انّه اذن لک فى ذکر اسمه العظیم بلسانک الکثیف الذى نجّسته قاذورات المعاصى ؟
[پس از آنچه ذکر کردم بدان که محبت الهى را خواستن با مرتکب شدنت به معصیت ، امرى بسیار فاسد است . چگونه بر تو پوشیده است که معصیت سبب نفرت و بیزارى است و نفرت با محبت جمع نمى شود. و هرگاه در نزد تو ثابت شد که ترک معصیت ، اول و آخر و ظاهر و باطن دین است مبادرت به مجاهده و کوشش نما و با کوشش تمام از ابتداى بیدار شدنت از خواب در همه لحظه ها تا زمان خوابیدن به مراقبت مشغول شو و در محضر مقدس ‍ الهى با ادب ملازم باش و بدان که تو با تمام جزء جزء و ذرّه ذرّه وجودت اسیر قدرت خداوند هستى و احترام محضر شریف او را مراعات کن و (((او را چنان عبادت کن گوییا او را مى بینى پس اگر او را نمى بینى او حتما تو را مى بیند))) و دائما متوجه بزرگى او و حقارت خود و بلندى او و پستى خود و عزت او و ذلت خود و بى نیازى او و حاجتمندى خود باش و از زشتى غافل بودنت از او، غافل مباش با این که او دائما به تو توجه دارد، و در برابر او چون بنده اى ذلیل و ناتوان بایست و همچون سگى نحیف در زیر قدمهاى او دم جنبانى کن ، آیا این شرف و افتخار، تو را کافى نیست که در بردن نام بزرگش به زبان ناپاک تو که کثافات گناهان آن را ناپاک کرده ، به تو اذن و اجازه فرمود؟]
پس اى عزیز چون این کریم رحیم ، زبان تو را مخزن کوه نور یعنى ذکر اسم شریف قرار داده ، بى حیایى است مخزن سلطان را آلوده به نجاسات و قاذورات غیبت و دروغ و فحش و اذیت و غیرها من المعاصى نمودن ، مخزن سلطان باید محلش پر عطر و گلاب باشد، نه مجلس مملو از قاذورات ، و بى شک چون دقت در مراقبت نکرده اى نمى دانى که از جوارح سبعه یعنى گوش و زبان و چشم و دست و پا و بطن و فرج ، چه معصیت ها مى کنى ، و چه آتش ها روشن مى نمایى ، و چه فسادها در دین خودت برپا مى کنى ، و چه زخمهاى مکروه به سیف و سنان [شمشیر و نیزه ] زبانت به قلبت مى زنى ، اگر نکشته باشى ، بسیار خوب است . اگر بخواهیم شرح این مفاسد را نمایم در کتاب نمى گنجد، در یک ورق چه مى توانم بکنم ، تو که هنوز جوارحت را از معاصى پاک نکرده اى ، چگونه منتظرى که در شرح احوال قلب چیزى به تو بنویسم ، پس البدار، البدار الى التوبة الصادقة ، ثمّ العجل ، العجل ، فى الجدّ و المراقبة .
[پس بشتاب ، بشتاب به سوى توبه راستین سپس بشتاب بشتاب در کوشش ‍ و مراقبت ]
خلاصه بعد از سعى در مراقبت ، البته طالب قرب ، بیدارى و قیام سحر را اقلا یک دو ساعت به طلوع فجر مانده الى مطلع الشمس از دست ندهد، و نماز شب را با آداب و حضور قلب به جا بیاورد، و اگر وقتش زیادتر باشد، به ذکر یا فکر یا مناجات مشغول بشود، لیکن قدر معینى از شب باید مشغول ذکر با حضور بشود، در تمام حالاتش خالى از حزن نبوده باشد، اگر ندارد، تحصیل نماید به اسبابش ، و بعد از فراغ ، تسبیح سیده نساء (علیهاالسلام ) و دوازده مرتبه سوره توحید و ده مرتبه لا اله الا الله وحده لا شریک له ، له الملک الى آخر، و صد مرتبه لا اله اله الله ، و هفتاد مرتبه استغفار بخواند و قدرى از قرآن شریف تلاوت نماید و دعاى معروف صباح ، اعنى [مراد و مقصودم ] یا من دلع لسان الصباح الى آخر البته خوانده شود و دائما با وضو باشد، و اگر بعد از هر وضو دو رکعت نماز بکند، بسیار خوب است ، بسیار ملتفت باشد که به هیچ وجه اذیتش به غیر نرسد، و در قضاء حوائج مسلمین لاسیّما علما و لا سیما اتقیائهم [بخصوص پرهیزگاران ایشان ] سعى بلیغ نماید، و در هر مجلس که مظنه وقوع در معصیت است البته ، البته ، البته اجتناب نماید، بلکه مجالست با اهل غفلت به غیر شغل ضرورة مضر است ، اگر چه از معصیت خالى بوده باشد، کثرت اشتغال به مباحات و شوخى بسیار کردن و لغو گفتن و گوش به اراجیف دادن قلب را مى میراند.
اگر بى مراقبت مشغول به ذکر و فکر بشود، بى فایده خواهد بود، اگر چه حال هم بیاورد، چرا که آن حال دوام پیدا نخواهد کرد، گول حالى را که ذکر بیاورد، بى مراقبه نباید خورد.
زیاده طاقت ندارم بسیار التماس دعا از همه شماها دارم ، این حقیر کثیرالتقصیر و المعاصى را فراموش ننمایید و در شب جمعه صد مرتبه و در عصر روز جمعه صد مرتبه سوره قدر بخوانید.
و از جمله ابواب عظیمه ایمان حب فى الله جل جلاله و بغض فى الله جل جلاله مى باشد و قد عُقِدَ له فى الوسایل و غیرها من کتب الاخبار باب مستقلا فارجع الیها لعلّک تعرف عظمته و تاءخذ لنفسک نصیبا منه [به تحقیق که براى دوستى در راه خدا و دشمنى در راه خدا باب مستقلى در کتاب وسائل الشیعه و کتب اخبار دیگر منعقد شده است پس به آن کتب مراجعه کن شاید عظمت آن را دریابى و بهره اى از آن براى خویشتن برگیرى ]
شکى نیست که محبوب اول ذات اقدس کبریائى جل جلاله مى باشد بل و کل محبة لا ترجع الى محبته فلیس بشى ء [بلکه هر محبتى که بازگشت به محبت خدا نکند ارزشى ندارد]
ثم بعده باید هر کس این سلطان عظیم الشاءن را بیشتر دوست داشته باشد.
پس اول محبوب بعد از واجب الوجود، وجود مقدس ختمى مآب صلوات الله علیه و آله مى باشد ثم بعده  امیرالمؤ منین علیه السلام ثم الائمة المعصومون علیهم السلام ثم الانبیاء و الملائکة ثم الاوصیاء ثم العلماء و الاولیاء.
و در زمان خودش اتقیاء زمانش را لاسیّما اگر عالم باشد، ترجیح بدهد در محبت بر کسانى که بعد از اویند در درجه و هکذا یتنزّل [همینطور پایین تر مى آید.]
و لیکن سعى نماید صادق باشد در این محبت ، مرتبه آسانى نیست ، اگر متفکر باشید، خواهید فهمید که اگر آثار محبت در حرکات و سکنات ظاهر شد، شخص مدعى این محبت صادق است ، و الا فلا [وگرنه ، نه ] لیکن گمان ندارم که به کنه و لوازمش برسى ، و حقیر هم بیش از این در وسعم نیست .
الحاصل لا طریق الى القرب الا بشرع شریف فى کل کلىّ و جزئىّ
(خلاصه این که هیچ راهى به سوى قرب و نزدیکى به خداوند نیست مگر به وسیله شرع شریف در هر امر کلى و جزیى ).


۹۳/۰۱/۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰

نظرات  (۲)

با همه تدبیر خویش ما سپر انداختیم
روی به دیوار صبر چشم به تقدیر او .....
۲۲ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۳۷ محمدابراهیم
عالی بود

موفق باشین

پاسخ:
پاسخ:
یا علی .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی