مولوی

گلستان سعدی
خلاف راه صوابست و عکس رای اولوالالباب، دارو بگمان خوردن و راه نادیده بی کاروان رفتن امام مرشد محمد غزالی را رحمة الله علیه پرسیدند: چگونه رسیدی بدین منزلت در علوم؟ گفت: بدانکه هر چه ندانستم از پرسیدن آن ننگ نداشتم...............
قیصر امین پور
موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است
ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است
تا شعله در سریم ، پروانه اخگریم
شمعیم و اشک ما ،در خود چکیدن است......
ابوسعید ابوالخیر
ابو سعید ابوالخیر
گلستان سعدی
خرقه پوشی در کاروان حجاز همراه ما بود. یکی از امرای عرب مر او را صد دینار بخشید تا قربان کند . دزدان خفاجه ناگاه بر کاروان زدند و پاک ببردند . بازرگانان گریه و زاری کردن گرفتند و فریاد بی فایده خواندنگر تضرع کنی و گر فریاد دزد زر باز پس نخواهد داد.....