هو

معارف

هو

معارف

هو

پربیننده ترین مطالب

  • ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۳۱ توکل

آخرین نظرات

رؤیت حق

شنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۰۹ ق.ظ

معانی مختلف معرفت به بیان آیت الله مولی عبد الصمد همدانی :

چون دانستى که مقصود اصلى از ایجاد انسان علم به معرفت اسماء و صفات و افعال الهى است ، پس چاره اى از ذکر رسوم معرفت و بعضى از امور که موجب تشویق طالب است نمى باشد.

اى عزیز! بدان که : لا شى ء فى خزانة الله سبحانه اعلى و اعظم و اعز من المعرفة حتى قیل فى تعریفها: هى حیاة القلب بالمحیى ، کما قال الله تعالى : او من کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشى به فى الناس کمن مثله -  الایة ، و کقوله تعالى : لنحیینه حیوة طیبة ،  یعنى به تحقیق معرفته . و قال تعالى فى وصف قلب الکافر: اموات غیر احیاء و ما یشعرون . و لذا قیل : علیکم بالقلوب فاصفوها، فانها مواضع نظره و مواطن سره ..
... چیزى در خزانه خداى سبحان برتر و بزرگتر و گران تر از معرفت نیست ، تا آن جا که در تعریف آن گفته اند: معرفت ، حیات دل توسط احیا کننده است ، چنان که خداى متعال فرموده : (( آیا کسى که مرده بود پس او را زنده ساخته و براى او نورى قرار دادیم که با آن در میان مردم راه مى رود مانند کسى است که ... )) و نیز مانند آیه : (( همانا او را به حیاتى پاکیزه حیات بخشیم )) یعنى به تحقق معرفت او. و خداى متعال در وصف کافر فرموده : (( مردگانى هستند فاقد حیات و نمى دانند که ... )) از این رو گفته اند: به دلها بپردازید و آن ها را صاف و صیقلى کنید که دلها محل نظر و جایگاه راز اویند.
و عن النبى صلى الله علیه و آله : ان الله تعالى لا ینظر الى صورکم و لا الى اموالکم ولکن ینظر الى قلوبکم و اعمالکم .
و از پیامبر صلى الله علیه و آله روایت است که : خداى متعال به چهره ها و دارائیهاى شما نمى نگرد ولى به دلها و اعمال شما نظر دارد.
و قال صلى الله علیه و آله : ان الله تعالى فى کل ساعة نظرة فى قلب العارف بالعطف و الرحمة ، و لذا یقول الله سبحانه : عبدى طهرت منظر الخلایق سنین ، هل طهرت منظرى ساعة .
و رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: همانا خداى متعال در هر ساعتى با دیده مهر و راءفت به قلب عارف نظر دارد. و از این رو خداى سبحان مى فرماید: بنده من ! سالها نظرگاه خلایق را (که ظاهر توست ) پاک ساختى ، آیا شده ساعتى نیز نظر گاه مرا (که قلب توست ) پاک سازى ؟
قال بعضهم : من ماتت نفسه زالت عنه دنیاه . و من مات قلبه زال عنه مولاه .
یکى از عرفا گوید: هر که بمیرد دنیایش از او زایل گردد، و هر که قلبش بمیرد مولایش از دست او برود.
قبل لبعض العارفین : ما حیاة القلب ؟ قال : المعرفة . قیل : و ما المعرفة ؟ قال : حیاة القلب بالمحیى .
به یکى از عارفان گفته شد: حیات دل چیست ؟ گفت : معرفت . گفته شد: معرفت چیست ؟ گفت : حیات دل توسط احیاء کننده (خدا).
قیل لبعضهم : ما المعرفة ؟ قال : رویة الحق تعالى مع فقدان رویة ماسواه ، حتى یصیر عند الرائى جمیع مملکته فى جنب الله اصغر من خردلة . فهذا ما لا یحتمله قلوب الغفلة و عامة الناس .
به یکى از آنان گفته شد: معرفت چیست ؟ گفت : دیدن خدا همراه با ندیدن غیر خدا، تا آن جا که در نزد بیننده ، تمام مملکت خدا در مقایسه با خدا کوچکتر از یکدانه خردل باشد. و این چیزى است که دلهاى غافلان و عموم مردم توان تحمل آن را ندارد.
و قال ابو عبدالله بن خفیف : من نظر الى الله تعالى بعین الحقیقة لم یلتفت الى الدنیا و لا الى العقبى ، لان الدنیا و العقبى برّ المولى ، و المولى احب الى العارفین من برّه .
و ابو عبدالله بن خفیف گوید: هر که با دیده حقیقت به خداى متعال بنگرد نه به دنیا التفات کند نه به آخرت ، زیرا دنیا و آخرت نیکى خداست ، و نزد عارفان ، خود مولى از نیکى او محبوبتر است .
و قیل : المعرفة نسیان الخلق ، و نسیان کل ما فى عرفهم و عادتهم ، و لذا قیل : معنى نسیان العبد هو قطع القلب عن کل علاقة دون الحق تعالى . و مادام قلب العبد معلقا بفعله او بثواب فعله او باحد دون المعروف سبحانه لیس على تحقیق المعرفة .
و گفته اند: معرفت فراموش کردن خلق و فراموش کردن تمام عرفیات و عادات آن هاست . و از این رو گفته اند: معنى فراموش کردن بنده ، کنده شدن دل او از هر علاقه اى جز علاقه حق متعال است . و تا دل بنده به عمل یا پاداش عمل یا به هر کسى غیر معروف (یعنى خداى ) سبحان وابسته باشد او حقیقة به معرفت دست نیافته است .
و قیل : هى تجرید السر عن کل مادون الحق للحق .
و گفته شده : معرفت ، مجرد داشتن سر و ضمیر است از آن چه غیر حق است براى حق .
قیل لبعضهم : متى یعرف العبد انه على تحقیق المعرفة ؟ قال : اذا لم یجد فى قلبه مکانا لغیر ربه . و لذا قیل : حق لمن عرف الله تعالى حق معرفته ان لا یختار علیه حبیبا سواه .
به یکى از آنان گفته شد: بنده کى مى فهمد که حقیقة به معرفت رسیده است ؟ گفت : آن گاه که در دل خود براى غیر خدا جایى نیابد. از این رو گفته اند: سزاوار است براى کسى که خدا را آن گونه که باید، شناخته است محبوبى جز خدا بر او نگزیند.
و قیل : حقیقة المعرفة نور اسکنه الله تعالى قلوب خواصه ، کما قال (تعالى ): افمن شرح الله صدره للاسلام فهو على نور من ربه .
و گفته شده : حقیقت معرفت نورى است که خداى متعال در دل بندگان خاص خود ساکن ساخته است چنان که فرموده : (( آیا آن کس که خدا سینه اش را براى اسلام فراخ ساخته پس او بر نورى از سوى پروردگارش ‍ قرار دارد... )) .
و عن النبى صلى الله علیه و آله : ان الله خلق خلقه فى ظلمة ، ثم القى علیه شیئا من نوره ، فمن اصابه من ذلک النور شى ء اهتدى ، و من اخطاه ضل .
و از پیامبر صلى الله علیه و آله روایت است که : همانا خداوند خلق خود را در ظلمت آفرید، سپس اندکى از نور خود بر آن افکند، پس هر که چیزى از آن نور به او رسید هدایت یافت ، و هر که آن نور از او به خطا رفت و به او نرسید گمراه گشت .
و العبد على قدر ما اصابه من ذلک یصل الى تحقیق المعرفة و مرتبة الخواص و اهل الولایة . و هذا نور یخرج من سرادق مننه ، فیقع فى القلب ، فیستنیر به الفواد حتى یبلغ شعاعه الى حجب الجبروت ، و ینظر به العارف الى الحى الذى لا یموت ، فلا یحجبه عن الحق الملکوت ، و لا یمنعه الجبروت . فعند ذلک یصیر هذا العبد قائما بالله فى مملکته ، و یصیر جمیع حرکاته و اراداته و افعاله و اقواله و حیاته و مماته نورا. فهو حینئذ نور على نور، (و من نور الى نور)، و مصیره کل نور. قوله سبحانه : الله نور السموات و الارض - الى قوله - یهدى الله لنوره من یشاء.
و بنده به هر اندازه از آن نور که به او رسیده حقیقة به معرفت و مرتبه خواص ‍ و اهل ولایت دست مى یابد. و این نورى است که از سراپرده هاى منت و بخشش الهى سرچشمه مى گیرد، پس در دل واقع شده ، دل به آن نورانى مى شود تا آن که شعاعش به حجابهاى جبروت مى رسد و عارف بدان نور به زنده اى که مرگ ندارد مى نگرد، پس ملکوت او را از حق محجوب نمى دارد و جبروت مانع او نمى گردد. این جاست که این بنده قائم بالله در مملکت او مى گردد، و تمام حرکتها، اراده ها، کارها، گفتارها، زندگى و مرگ او نور خواهد شد. پس در این هنگام او نورى بر نور (و از نور به سوى نور شده ) و بازگشتش به سوى هر نورى خواهد شد. به مثابه این آیه که : (( خداوند نور آسمانها و زمین است ... خدا هر که را خواهد به نور خود راه مى نماید )) .

و قیل : حقیقة المعرفة مشاهدة الحق بالسر بلا واسطة و کیف و لا شبیه . کما سئل مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام : تعبد من ترى ام من لا ترى ؟ فقال علیه السلام : اعبد من ارى لا رویة العینین ولکن رویة مشاهدة القلب .

و گفته شده : حقیقت معرفت مشاهده حق است با سر و ضمیر، بدون واسطه و بدون چگونگى و تشبیه . چنان که از مولایمان امیر مؤمنان علیه السلام سوال شد: آیا کسى را که مى بینى مى پرستى یا کسى را که نمى بینى ؟ فرمود: کسى را که مى بینم مى پرستم ولى نه دیدن با دو چشم بلکه دیدنى که با مشاهده قلب صورت مى گیرد.

و قیل للامام جعفر الصادق علیه السلام : هل راءیت الله عزوجل ؟ قال : لم اکن لاءعبد ربا لم اره . قیل : (و) کیف رایته و هو الذى لا یدرکه الابصار؟ قال : لم تره الابصار بمشاهدة العیان ، ولکن راءته القلوب بمشاهدة الایقان .
کما قال الشاعر:
ان کنت لست معى فالذکر منک معى         قلبى یراک و ان غیبت عن بصرى
و به امام صادق علیه السلام گفتند: (( آیا خداى بزرگ را دیده اى ؟ فرمود: پروردگارى را که ندیده ام نمى پرستم . گفته شد: چگونه او را دیده اى و حال آن که او کسى است که دیده ها او را در نیابند؟ فرمود: دیده ها او را با دید ظاهرى نبینند، بلکه دلها با مشاهده یقین او را ببینند )) . چنان که شاعر گفته است :
اگر تو با من نیستى یاد تو با من است ، و دلم تو را مى بیند گرچه از چشمم نهانى .
۹۳/۰۱/۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
علی بزّازی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی