بندگی
يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۵۵ ب.ظ
بخشی از سخنرانی مرحوم آیت الله حاج شیخ جعفر شوشتری:
.....در شهادتین مى گویى : اشهد ان محمدا عبده و رسوله مرتبه اعلا و بالاتر از رسالت ، عبودیت و بنده بودن است . گاهى کسى به کسى غیظ مى کند و مى گوید: مگر من بنده خدا نیستم ؟ بلى جانت در آید! مخلوق خدایى نه بنده خدا. شمر هم مخلوق خداست . علاوه بر آن که بنده خدا نیستى ، خجالت هم ندارى ، شرمسارى هم ندارى ، اقلا بدبخت ! شرمسارى داشته باش که بندگى خدا ندارى .چنان خاطر جمع است که خیال مى کند بهشت را خریده است و در تحت تصرف اوست . باید اقرار به گناه داشتى باشى در نزد پروردگار خودت ، یعنى میانه خودت و خداى تعالى خود را گناهکار بدانى ؛ اگر چه اعمال بسیار هم از تو صادر شده باشد، غرور نداشته باشى به عملهاى خودت که ضایع مى کنى و ضایع مى شوى .
نخوت و غرور را از خودت دور کن که هلاک نشوى . همین که یک چیز از عبادت ، مثل نماز یا روزه یا حج یا تحصیل علم یا نحو اینها، به جاى مى آورد، چنان غرور و خودپسندى مى کند که گویا بهشت را مالک شده است .بیچاره ! این حالی که تو دارى ، حالت بندگى خداى تعالى نیست .
حال که بندگى نیست ، ببینیم حالى که تو با خداى تعالى دارى ، حالت رعیت و پادشاهى است یا نه ؟ یعنى نسبت میانه تو و او تعالى نسبت رعیت و پادشاهى است یا نه ؟ اولى که نیست ، این هم نیست .از این هم گذشتیم . ببینیم میانه تو و خداى تعالى حال آقا و نوکرى است . نه !از این هم گذشتیم . ببینیم حالت دوست با دوست هست . نه ، نیست .انصاف بده ، هیچ آشنا با آشنا این کارها مى کند که تو با خداى تعالى مى کنى ؟ مى خواهى بالاتر از آن بگویم ؟ با دشمنان همچو کارها کرده اى که با خدا مى کنى ؟ مى گویند: با دشمنان مدارا. بس است ! با خدا هم مدارا. مدارا. مدارا.این همه کارها با خداى تعالى کرده ایم ، لکن با تمام بدبختى ما و شقاوتهاى ما، خداوند تعالى از آقایى خود دست بر نداشته . کما اینکه مى خوانى در دعاى افتتاح در لیالى ماه رمضان المبارک :انک تدعونى فاولى عنک ، و تتحبب الى فاءتبغض الیک ، و تتودد الى فلا اقبل منک ؛ کان لى التطول علیک . فلم یمنعک ذلک من الرحمه بى و الاحسان الى و التفضل علىّ بجودک و کرمک .انک تدعونى تفضل کرده مى فرماید: اى بندگان من ، به طرف من بیایید. ماها را به لطف و کرم خود خوانده و ما اعراض از آن داریم و پشت به الطاف و دعوت و فرمایشات او کرده ایم .غرض ؛ با همه بدبختى هاى ما، او از تفضل و لطف و آقایى و خداوندى خود دست برنداشته .
بندگان چیزى ندارند و مالک چیزى نیستند؛ چه آنکه تمام مال و منال هم از او تعالى است ، و همین طور عبادات . پس هر چه دارى از اوست . لانه الموفّق .ببین چه مهربان است ! مى فرماید: من ذالذى یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له و له اءجر کریم . همان چیزها را که ملک تو کرده است و خود او تعالى به تو داده است ، گاهى مى فرماید: با من قرض ربایى بدهید. قرض ربایى با خودتان حرام است ، ولى او مى فرماید: من به شما از یک ، ده ربا مى دهم . ده بر یک براى شما مى نویسم . هم مى فرماید: یک به هفتصد مى دهم . بعد زیاد مى کند تا آنجایى که حد ندارد.حال ببینید اى بى انصافها! پروردگارى که چنین رؤوف و مهربان است و چنین الطاف دارد، آیا سزاوار است که از مهربانى هاى او غفلت داشته باشیم و با چنین خدایى معامله نداشته باشیم ؟!اشخاصى هستند که با چنین خداى مهربان اصلا معامله نکرده اند و در فکرش هم نیستند؛ اما با دشمن خدا که مامورند به فرمان خدا به ترک معامله با او، معامله ها کرده اند. دشمن را مى شناسید یا نه ؟ دشمن قدیمى ، شیطان رجیم .در معامله با او، مال مى دهى ، عمر، جوانى مى دهى ، مفت هم مى دهى ؛ مفت که مى دهى سهل است ، پیشکش هم مى کنى ! مفت که مى دهى سهل است در قیامت مسخره ات مى کند مى گوید: لاتلومونى ولوموا اءنفسکم. با دشمن چنین معامله مى کنى که چنان بشنوى ؛ اما با خداى مهربان که آن قدر الطاف دارد، اصلا معامله ندارى ؟ و خیالش را هم ندارى ؟ بعض از الطاف را که شنیدى ؛ علاوه بر آن الطاف ، الطاف فرموده است . پاره اى مکانها را مختص به خود فرموده ؛ چنانچه که پاره اى زمانها را مختص به خود فرموده . با آنکه تمام مکانها و زمانها مختص به او تعالى است ، براى بهانه گیرى و آمرزش عباد، آنها را به خود مخصوص فرموده ، یعنى اختصاص داده است والا خالق تمام زمان و مکان اوست . فرمود: ((خانه کعبه خانه من است )) براى بهانه جویى آمرزش مردم ، و الا او منزه است از اینکه خانه داشته باشد.بارى ؛ همچنان که بعضى از مکانها را مخصوص خود کرده است ، بعضى از زمانها را هم مخصوص به خود کرده است ؛ مثل شهر الله و شهر رمضان . و آن اختصاص براى بهانه است ، براى آمرزش گناهکاران است .....
.....در شهادتین مى گویى : اشهد ان محمدا عبده و رسوله مرتبه اعلا و بالاتر از رسالت ، عبودیت و بنده بودن است . گاهى کسى به کسى غیظ مى کند و مى گوید: مگر من بنده خدا نیستم ؟ بلى جانت در آید! مخلوق خدایى نه بنده خدا. شمر هم مخلوق خداست . علاوه بر آن که بنده خدا نیستى ، خجالت هم ندارى ، شرمسارى هم ندارى ، اقلا بدبخت ! شرمسارى داشته باش که بندگى خدا ندارى .چنان خاطر جمع است که خیال مى کند بهشت را خریده است و در تحت تصرف اوست . باید اقرار به گناه داشتى باشى در نزد پروردگار خودت ، یعنى میانه خودت و خداى تعالى خود را گناهکار بدانى ؛ اگر چه اعمال بسیار هم از تو صادر شده باشد، غرور نداشته باشى به عملهاى خودت که ضایع مى کنى و ضایع مى شوى .
نخوت و غرور را از خودت دور کن که هلاک نشوى . همین که یک چیز از عبادت ، مثل نماز یا روزه یا حج یا تحصیل علم یا نحو اینها، به جاى مى آورد، چنان غرور و خودپسندى مى کند که گویا بهشت را مالک شده است .بیچاره ! این حالی که تو دارى ، حالت بندگى خداى تعالى نیست .
حال که بندگى نیست ، ببینیم حالى که تو با خداى تعالى دارى ، حالت رعیت و پادشاهى است یا نه ؟ یعنى نسبت میانه تو و او تعالى نسبت رعیت و پادشاهى است یا نه ؟ اولى که نیست ، این هم نیست .از این هم گذشتیم . ببینیم میانه تو و خداى تعالى حال آقا و نوکرى است . نه !از این هم گذشتیم . ببینیم حالت دوست با دوست هست . نه ، نیست .انصاف بده ، هیچ آشنا با آشنا این کارها مى کند که تو با خداى تعالى مى کنى ؟ مى خواهى بالاتر از آن بگویم ؟ با دشمنان همچو کارها کرده اى که با خدا مى کنى ؟ مى گویند: با دشمنان مدارا. بس است ! با خدا هم مدارا. مدارا. مدارا.این همه کارها با خداى تعالى کرده ایم ، لکن با تمام بدبختى ما و شقاوتهاى ما، خداوند تعالى از آقایى خود دست بر نداشته . کما اینکه مى خوانى در دعاى افتتاح در لیالى ماه رمضان المبارک :انک تدعونى فاولى عنک ، و تتحبب الى فاءتبغض الیک ، و تتودد الى فلا اقبل منک ؛ کان لى التطول علیک . فلم یمنعک ذلک من الرحمه بى و الاحسان الى و التفضل علىّ بجودک و کرمک .انک تدعونى تفضل کرده مى فرماید: اى بندگان من ، به طرف من بیایید. ماها را به لطف و کرم خود خوانده و ما اعراض از آن داریم و پشت به الطاف و دعوت و فرمایشات او کرده ایم .غرض ؛ با همه بدبختى هاى ما، او از تفضل و لطف و آقایى و خداوندى خود دست برنداشته .
بندگان چیزى ندارند و مالک چیزى نیستند؛ چه آنکه تمام مال و منال هم از او تعالى است ، و همین طور عبادات . پس هر چه دارى از اوست . لانه الموفّق .ببین چه مهربان است ! مى فرماید: من ذالذى یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له و له اءجر کریم . همان چیزها را که ملک تو کرده است و خود او تعالى به تو داده است ، گاهى مى فرماید: با من قرض ربایى بدهید. قرض ربایى با خودتان حرام است ، ولى او مى فرماید: من به شما از یک ، ده ربا مى دهم . ده بر یک براى شما مى نویسم . هم مى فرماید: یک به هفتصد مى دهم . بعد زیاد مى کند تا آنجایى که حد ندارد.حال ببینید اى بى انصافها! پروردگارى که چنین رؤوف و مهربان است و چنین الطاف دارد، آیا سزاوار است که از مهربانى هاى او غفلت داشته باشیم و با چنین خدایى معامله نداشته باشیم ؟!اشخاصى هستند که با چنین خداى مهربان اصلا معامله نکرده اند و در فکرش هم نیستند؛ اما با دشمن خدا که مامورند به فرمان خدا به ترک معامله با او، معامله ها کرده اند. دشمن را مى شناسید یا نه ؟ دشمن قدیمى ، شیطان رجیم .در معامله با او، مال مى دهى ، عمر، جوانى مى دهى ، مفت هم مى دهى ؛ مفت که مى دهى سهل است ، پیشکش هم مى کنى ! مفت که مى دهى سهل است در قیامت مسخره ات مى کند مى گوید: لاتلومونى ولوموا اءنفسکم. با دشمن چنین معامله مى کنى که چنان بشنوى ؛ اما با خداى مهربان که آن قدر الطاف دارد، اصلا معامله ندارى ؟ و خیالش را هم ندارى ؟ بعض از الطاف را که شنیدى ؛ علاوه بر آن الطاف ، الطاف فرموده است . پاره اى مکانها را مختص به خود فرموده ؛ چنانچه که پاره اى زمانها را مختص به خود فرموده . با آنکه تمام مکانها و زمانها مختص به او تعالى است ، براى بهانه گیرى و آمرزش عباد، آنها را به خود مخصوص فرموده ، یعنى اختصاص داده است والا خالق تمام زمان و مکان اوست . فرمود: ((خانه کعبه خانه من است )) براى بهانه جویى آمرزش مردم ، و الا او منزه است از اینکه خانه داشته باشد.بارى ؛ همچنان که بعضى از مکانها را مخصوص خود کرده است ، بعضى از زمانها را هم مخصوص به خود کرده است ؛ مثل شهر الله و شهر رمضان . و آن اختصاص براى بهانه است ، براى آمرزش گناهکاران است .....
۹۳/۰۱/۲۴