هو

معارف

هو

معارف

هو

پربیننده ترین مطالب

  • ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۳۱ توکل

آخرین نظرات

طریق وصال

جمعه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۴۲ ب.ظ

بخشی از کتاب بحر المعارف نوشته مولی عبد الصمد همدانی :

فصل [14]: [در طرق وصول الى الله تعالى]

اى عزیز! در وصول به معرفة الله خلاف دارند که به چه طریق حاصل مى شود بعضى را اعتقاد آن است که باید به ریاضت و تهذیب اخلاق و تبدیل آن کوشد و هر صفتى از صفات نفسانیه را که ذمیمه است و بیمارى دل از آن است به ضد آن صفت معالجه نماید، زیرا که ((العلاج بالاضداد)). مثلا صفت بخل را به بذل مال و ایثار آن باید معالجه نمود.

و این طریقى است مقبول ، لکن عمرها باید صرف شود که تا یک صفت ذمیمه به حمیده مبدل نشود؛ و این نیز بالکلیه مبدل نشود زیرا که جبلى انسان است ؛ و مقصود نیز از ازاله بالمره نیست - چنان چه در مرتبه دوم انشاء الله بیاید - بلکه به حد اعتدال در آوردن این صفات است . و دیگر آن که چون به طریق مجاهده رفع شود چون یک دقیقه از محافظت نفس غافل گردد باز نفس ‍ سرکشى آغاز کند و افسار پاره نماید و روى به موقع خود آورد، بلکه سگ نفس را هر چند بیشتر بندد گرسنه تر بود، آن ساعت که از قید ریاضت خلاص یابد شره و حرص او از آن چه بوده زیاده شود، چنان چه مى بینیم که مرتاضین بعد از ریاضت ، اضعاف [و] مضاعف دیگران چیز مى خورند. و اگر سالک خواهد که به ریاضت از صفات ذمیمه خلاصى یابد عمرى از عهده راه و روش ‍ یک مقام و یک صفت نتواند بیرون آمد و چون در پرورش صفتى شروع نماید صفت دیگر خلل پذیرد. پس کار به مجاهده برنیاید.
فهذه الطریقة طریقة ارباب المجاهدة و الریاضة فِى تبدیل الاخلاق و تزکیة النفس و تصفیة القلب و تجلیة الروح و السعى فیما یتعلق بعمارة الباطن ، فهذه الطریقة تسمى بطریقة الابرار.
پس این روش روش کسانى است که در تبدیل اخلاق زشت به نیک و پاکسازى نفس و پیراسته ساختن دل و صیقلى دادن روح و کوشش در آن چه که مربوط به عمارت باطن است راه مجاهده و ریاضت را پیشنهاد مى کنند، و این روش ((روش ابرار و نیکان )) نام دارد.
و الثانیة : طریقة ارباب المعاملات بکثرة الصوم و الصلاة و تلاوة القرآن و الحج و الجهاد و غیرها من الاعمال الظاهرة . و هو طریق الاخیار، قَالَوا صلون بهذه الطریقة فِى الزمان الطویل قلیل ، و هکذا الطریقة الاولى اَلَّتِى هى طریقة ارباب المجاهدة و الریاضة ، لکن الواصلین بالاولى اکثر، و وجود ذلک من النوادر، کما سال ابن منصور عن ابراهیم الخواص : فِى اى مقام تروض نفسک ؟ قَالَ: اروض نفسى فِى مقام التوکل کل منذ ثلاثین سنه . فقَالَ: افنیت عمرک فِى عمارة الباطن فاین انت من الفناء فِى الله ؟
و روش دوم : روش ارباب معاملات است که به بسیار روزه داشتن و نماز خواندن و تلاوت قرآن و حج و جهاد و اعمال ظاهرى دیگر تهذیب نفس کنند.
و این ((روش اخیار و خوبان)) است . و کسانى که از این راه به وصال حق رسیده اند، در زمان هاى دراز بسى اندکند و همچنین است روش اول که روش ارباب مجاهده و ریاضت است ، ولى واصلین از طریق روش اول بیشترند و با این حال بسیار کمیابند، چنان که ابن منصور از ابراهیم خواص پرسید: در چه مرحله اى از ریاضت نفس هستى ؟ گفت : سى سال است که خود را در مقام توکل ریاضت مى دهم . سائل گفت : تو عمر خود را در عمارت و آبادانى باطن سپرى ساختى پس کى مى توانى به مقام فناء فِى الله برسى ؟
و ثالثها: طریق السائلین الى الله و الطائرین بالله ، و هو طریق الشطار من اهل محبة الله فِى جادة المحبة . فالواصلون منهم فِى البدایات اکثر من غیرهم فِى النهایات . فهذه الطریقة هى المختار، و مبنیة على الموت بالارادة ، و سیاتى تفصیله انشاء الله تعالى فِى المترتبة الثالثة .
و روش سوم : روش کسانى است که به سوى خداوند رهسپارند و به نیروى الهى پرواز کنند، و آن روش شطار است که از اهل محبت و دوستى خدا بوده و در جاده محبت گام نهاده اند. و شمار کسانى که در ابتداى این راهند و تازه آن را شروع کرده اند و به مقام وصل رسیده اند از شمار کسانى که در نهایت آن دو راه دیگرند بیشتر است .و این روش مورد انتخاب ماست ، و این روش مبنى بر موت ارادى و اختیارى است ، و تفصیل آن در مرتبه سوم [از حکمت عملى] - به خواست خدا - خواهد آمد.
پس طریقه عاشقان ، دیگر است و طریقه زاهدان ، دیگر. زاهدان در تهذیب اخلاق و ترغیب احوال و اعمال و ترقى درجات مشغول شوند و نخواهند که از اعمال و اورادشان چیزى ترک شود. اما عاشقان در خرابى ظاهر و تعمیر باطن کوشند.
اى عزیز! هر کس به خدا رسید به جذبه الهى رسید و من لا فلا. به اکتساب و مجاهده [شخص] مرد نیک مى تواند شد و از ابرار موعود مى تواند بود، اما درجات قرب بی جذبه میّسر نیست .
((این کار دولت است کنون تا که را رسد.))
و چگونه به اکتساب رفع حجاب تواند کرد و نفس اکتساب ، از حجب است . هر حجاب ، به اکتساب گیریم که رفع شود حجاب اکتساب را به چه رفع توان کرد؟
اى عزیز! میان بنده و خدا حجاب بسیار است از نور و ظلمت . ارتفاع حجب ظلمانى به انتفاء آن است ، و ارتفاع حجب نورانى به انتفاء التفات به آن است .
انتفاء التفات گفتم نه نفِى التفات ، چه نفِى التفات ، التفات به آن است ، چگونه التفات به التفات منتفِى گردد [که] خون به خون شستن محال است . ذکر، حجاب است و معرفت ، حجاب است و محبت ، حجاب است ، و چنین حجب را رفع میسر نیست مگر آن که انوار الهى بر دیده سالک غالب آید و او را از او باز ستاند و او را التفات به خود و اوصاف خود و ابتهاج و مسرت به کمالات خود نماند و بنده خدا گردد، که تا غایت بنده ذکر و محبت و معرفت بود بنده ذکر و بنده محبت بود نه بنده مذکور و محبوب ، و بنده معرفت بود نه بنده معرفت . ((هر چه در بند آنى بنده آنى)).
سالک باید در بند گشایش و عدم گشایش نباشد. تا بنده در این بنده است نه بنده خداست . مال جویان عاشق مالند و این کس ‍ عاشق عشق ، و هر دو محجوبند، چه مال و عشق غیر خداست .
به هر چه از دوست وامانى چه زشت آن نقش چه زیبا       

مکان کز بهر حق جویى چه جابلقا چه جابلسا

و مراد از مجذوب نه مسلوب التمیز است بلکه منفرد از غیر خدا، از مَن عدا و ما عدا، فهو من الله و الى الله و مع الله و بالله و فِى الله .
ذوالنون مصرى مى گوید که : روزى پادشاه زاده اى با کوکبه تمام از در مسجد من بگذشت و من این سخن مى گفتم که : هیچ احمق تر از آن ضعیف نبود که با قوى تر از خود درهم مى شود. و او در آمد و گفت : این چه سخن است ؟ گفت : آدمى ضعیف چه چیز است که با خداى قوى در هم مى شود؟! آن جوان را لون متغیر شد و برفت . روز دیگر باز آمد و گفت : طریق به خداى تعالى چیست ؟ گفتم : یک طریق اسهل است و طریق دیگر اکبر. اگر طریق کوچکتر خواهى ترک دنیا و ترک لذات و ترک معاصى ، و اگر اکبر را مى خواهى ترک هر چه غیر از حق تعالى است و دل را از همه خالى کردن .
آن جوان گفت : لا والله لا اختار الا الطریق الاکبر. روز دیگر پشمینه پوشید و در کار شد تا از جمله ابدالان شد.
مصعب که از جمله اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بود پوست گوسفند پوشیده بود و به خدمت حضرت آمد، حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم او را دید به اصحاب خطاب کرد و گفت :
انظروا الى هَذَا [الرجل] اَلَّذِى نوّر الله قلبه ، لقد رایته بین ابویه یغذواءِنَّهُ باطیب الطعام و الشراب ، و لقد رایت علیه حلة شراه بمائتى درهم ، فدعاه حب الله و رسوله الى ما ترون .
به این مردى که خداوند دل او را روشن کرده است بنگرید، من خودم او را دیدم که نزد پدر و مادرش زندگى مى کرد و او را پاکیزه ترین خوراک ها و نوشیدنى ها مى خوراندند، و حله اى بر تن او دیدم که به دویست درهم خریده بود، ولى دوستى خدا و رسولش او را به این شکلى که مى بینید فرا خوانده است .



۹۳/۰۱/۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
علی بزّازی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی